اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هاشم

نویسه گردانی: HAŠM
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن سلیمان الموسوی احسائی . فقیه امامی از مردم احساء (نجد) بود. وی به سال 1309 هَ . ق . وفات یافت و از جمله آثارش : کتاب «انموذج الحق المبین -خ » در اصول فقه مذهب شیعه و «ارجوزة فی الارث -خ » و «ارجوزة فی التوحید - خ » و «ایضاح السبیل -خ » در فقه و «جوابات المسائل - خ » در توحید است . (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن ابی هاشم کوفی . محدث است و از پدرش روایت کرده . ابن حبان او را ثقه ذکر کرده است . (لسان المیزان ج 6 ص 184).
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن اخی الابرد. جاحظ از قول احمدبن عبدالرحمان الحرانی ، داستانی درباره ٔ مجلس ضیافت امیر اسحاق بن ابراهیم حاکم بغداد ...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن البِرِند. محدث است .
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن حازم بن ابی نمی . امیری از بزرگان یمن که از سال 1036 تا 1039 هَ . ق . حکومت بیت الفقیه (شهری در تهامه ٔ یمن ) و تو...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن حرملةبن الاشعر المری . از قبیله ٔ بنی مرة پسر عوف بن ذبیان . وی ازسواران و جنگجویان دوره ٔ جاهلیت عرب و رئیس و مهتر...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسان . صاحب عیون الاخبار، داستانی از قول وی که او نیز از قول مردی از قبیله بنی تمیم نقل کرده ، در کتاب خود آورد...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد الرستمی ، مکنی به ابوغالب . صاحب ترجمه ٔ محاسن اصفهان ابیات زیر را که در وصف اصفهان است به وی نسبت...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن عمر عیسی الشافعی . نحوی است و به حدیث و لغت مشغول بود. از مردم حلب و مدرس مدرسه ٔ بهائیه حلب بود، سپس ...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن حکیم مشهور به المقنع. رجوع به المقنع شود.
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن خدیج . از معاصران و نزدیکان یزیدبن حاتم والی مصر بود. صاحب عقدالفرید آرد: روزی ابویقظان القیسی بر یزیدبن حاتم وا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۱۱ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.