هاشم
نویسه گردانی:
HAŠM
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن هاشم ، مکنی به ابوخالد. از وزرای دولت اموی اندلس ، اصلش از موالی عثمان بن عفان بود امیر محمدبن عبدالرحمن اموی . سلطان اندلس وی را گرامی داشت و به وزارت انتخاب کرد و او را والی ایالت جیان (در اسپانیا) گردانید. هاشم به سوء اخلاق و خبث طینت معروف بود، چنانکه ابن الابار درباره ٔ او گفته است که وی جامع خصالی بود که در کس دیگر از معاصرینش جمع نشده بود. و ابن سعید وی را متکبر، خودپسند و مغرور، کینه جو و لجوج دانسته و به وی لقب افسدالدوله (؟) داده است . پس از مرگ امیر محمدبن عبدالرحمن (273 هَ . ق .) پسرش المنذر، وی را مدت کوتاهی به ولایت «الحجابة» برگماشت و سپس او را معزول و زندانی گردانید و سرانجام بکشت (273 هَ . ق .). (از اعلام زرکلی چ 2 ج 2).
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن هلال الدمشقی ، مکنی به ابوعقیل . رجوع به ابوعقیل هاشم ... شود.
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن احمد، مشهور به شامی یمنی . از نسل امام هادی یحیی بن الحسین الحسنی العلوی . فقیه و از بزرگان زیدیه و ادب...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن یحیی الجرمی . محدث است و از ابودعیل روایت کرده . (لسان المیزان ج 6 ص 184).
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن یزیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم . از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی . (عقدالفرید ج 5 ص 205).
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن یقین . محدث است .
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) عنوان بن عثمان الزبیدی الشامی ، مکنی به ابوالبر. رجوع به ابوالبر، هاشم ... شود.
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) لَبیبة از زنان ادیب ، اهل لبنان که به سال 1882 م . در بیروت به دنیا آمد و از شاگردان ابراهیم الیازجی است و مجله «فتا...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) (سید...) نجفی . از علماء و زهاد و فقهای شیعه است . وی درباره ٔ شیخ جعفر نجفی صاحب کتاب کشف الغطاء گفته است : هر کس که ...
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ولید، مکنی به ابوطالب . رجوع به ابوطالب هاشم شود.
ام هاشم . [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (اِخ ) کنیه ٔ مادر معاویةبن یزیدبن معاویه بود، و او را ام خلف نیز گفته اند. (از مجمل التواریخ و القصص ص 299). و رجو...