اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هاون

نویسه گردانی: HAWN
هاون . [ وَ ] (اِ) جوغن . جواز. چپسین . مهراس . کماره . ابزاری که در آن چیزی را می کوبند و نرم می کنند. (ناظم الاطباء). ظرفی فلزی (غالباً مسی ) یا سنگی که در آن ادویه و تخمهای گیاهان و غیره را با دسته ای کوبند. (حاشیه ٔ برهان ). جوازمانندی است که در آن چیزی کوبند. (منتهی الارب ) :
چند استخوان که هاون دوران روزگار
خردش چنان بکوفت که خاکش غبار کرد.

سعدی .


هاون یکی از آلات و ابزار مقدس پرستشگاه مزدیسنان بوده و گیاه هوم در آن کوبیده و فشرده میشده و شربت مقدس هوم ساخته میشده است . موبد مأمور تهیه شربت هوم هاونان نام داشته و دارای درجه ٔ نخستین بوده است . (یشتها ج 1 ص 469). رجوع به هاونان شود. || به لغت زند و پازند نام گاه اول است از جمله ٔ پنج گاه یعنی پنج وقت عبادتی که زردشت قرار داده بوده و تابعان او میکردند ۞ . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به هاونگاه شود. || کنایه ازفرج زن یعنی موضع جماع ایشان هم هست . فرج زن . (برهان ) (ناظم الاطباء). این کلمه در عربی به صورتهای هاوَن و هاوُن و هاوون آمده است .
- دسته ٔ هاون ؛ ابزاری از سنگ و یا فلز و یا چوب که بدان در هاون چیزی را کوبند :
ببند ار کحل دین خواهی کمر چون دسته ٔ هاون
به پیش آنکه ارواحند هاونکوب دکانش .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
هاون . [ وُ ] (معرب ، اِ) هاون . رجوع به هاوون شود.
هاون کوب . [ وَ] (نف مرکب ) شخصی را گویند که به جهت عطاران و طبیبان دارو و اجزای معاجین بکوبد. (برهان ) : ببند ار کحل دین خواهی کمر چون د...
دسته هاون . [ دَ ت َ /ت ِ وَ ] (اِ مرکب ) استوانه شکلی کوتاه با بنی پهن ازچوب یا فلز کوفتن چیزها را در هاون . یدالمهراس . یدالمنحاز. (دهار). دست...
هاون دسته . [ وَ دَت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) ابزاری از سنگ و یا فلز و یا چوب که بدان در هاون چیزی را کوبند. (ناظم الاطباء).
هاوون . (معرب ، اِ)معرب هاون و به همان معنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الذی یدق فیه الدواء و غیره و الاصل هاوون علی فاعول لانه یج...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.