اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هبت

نویسه گردانی: HBT
هبت . [ هَِ ب َ ] (ع اِمص ) بخشش . انعام . (ناظم الاطباء). عطا. رجوع به هبة شود :
هر دو از هیبت و هبت به دووقت
همچو گل خاضع و چو مل جبار.

خاقانی .


|| در اصطلاح علم فتوت ، بخشیدن کبیر است رفیق را به کبیری دیگر و بعضی این معنی جایز نداشته اند، چه تصرف است در حُر. (نفائس الفنون ص 197). رجوع به مدخل های کبیر و رفیق شود.
- دریاهبت ؛ کسی که بخشش و عطایش فراوان باشد. آن کس که در بخشش چون دریاست :
دریاهبتی و کوه هیبت
کز ذات تو این و آن ببینم .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
هبت . [ هََ ] (ع مص ) زدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زدن ، یا زدن با شمشیر که منجر به قتل شود. (معجم متن اللغة). || فرود...
هبط. [ هََ ] (ع مص ) فرود آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). اللهم غبطا و لاهبطا؛ یع...
هبط. [ هَُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ هبوط. (ناظم الاطباء).
حبط. [ ح َ ] (ع مص ) باطل شدن کار. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ). حبوط. باطل شدن و ناچیز شدن . حبط عمل ؛ باطل و ناچیز شدن آن ....
حبط. [ ح َ ب َ ] (ع اِ) نشان زخم (یعنی ضرب ) یا تازیانه بر بدن . (منتهی الارب ). اثر جرح و مقرعه .
حبط. [ ح َ ب َ] (ع مص ) آماسیدن پستان و غیر آن . (منتهی الارب ). برآماسیدن شکم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || تازه شدن جراحت . (منتهی ...
حبط. [ ح َ ب ِ ] (ع ص ) بعیر حبط؛ شتر شکم آماسیده یا درد شکم گرفته از ناگواری گیاه یا خوردن حندقوق . (منتهی الارب ).
حبط. [ ح َ ] (ع مص ) برآماسیدن شکم شتر و درد کردن از ناگواری گیاه یا از خوردن حندقوق . (منتهی الارب ).
هبط حق . [ هََ ح َ ] (اِخ ) نامی است که مروان حمار آخرین خلیفه ٔ اموی به قحطبةبن شبیب سردار عرب داده بود. (حبیب السیر ج 2 ص 198). این نام...
حبط تمیمی . [ ح َ ب ِ / ح َ ب َ ] (اِخ ) لقب حارث بن مالک بن عمرو. (الاعلام زرکلی ). و اولاد او را حبطات گویند. و حبطی منسوب است به او. (سمعا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.