هبر
نویسه گردانی:
HBR
هبر. [ هََ ] (ع مص ) بریدن گوشت به پاره های کلان . (ناظم الاطباء). کلان پاره بریدن گوشت را. (منتهی الارب . || بریدن گوشت . (معجم متن اللغة). || قطع کردن ، گفته میشود: هبره بالسیف ؛قطع کرد آن را به شمشیر. (معجم متن اللغة). || در اصطلاح قرائت ، وقف کردن بر سر آیة و آن مکروه است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حبر. [ ح ُ ب ُ ] (ع اِ) حبرحبر، کلمه ای است که بدان گوسپند را برای دوشیدن خوانند.
حبر. [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ حِبرة.
حبر. [ح ِ ب ِرر ] (اِخ ) دو کوه در دیار سلیم است ، معنی جز این نداشته و مرتجل است . ابن مقبل گوید : سل الدار من جنبی حبر فواهب الی ما تری ...
حبر. [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی است . مرار فقعسی در رثاء برادر خود بدر گوید : الا قاتل اﷲ الاحادیث و المنی و طیراً جرت بین السعافات و الحبرو قات...
حبر کاتبی . [ ح ِ رِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نظام قاری در رساله ٔ اوصاف شعر از دیوان البسه ٔ خود چ اسلامبول 1303 هَ . ق . ص 138 گوید: و ب...