 
        
            هب لی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        HB LY 
    
							
    
								
        هب لی . [ هََ ] (ع  جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) اشارت  و تلمیح  به  دعای  سلیمان  (ع ) که  گفت  رب  اغفر لی  و هب  لی  ملکا لاینبغی  لاحد من  بعدی ؛یعنی  ای  پروردگار ببخش  مرا ملکی  که  سزاوار نیست  و نزیبد هیچکس  را از پس  من . (آنندراج ) (غیاث  اللغات ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        هبلی . [ هَِ ب ِل ْ لا ] (ع  اِ) خرامش . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). تبختر در راه  رفتن . (ناظم  الاطباء) (اقرب الموارد) (تاج  العروس ): هو یمشی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حبلی . [ ح ُ لا ] (ع  ص ) آبستن . (دهار). باردار. حامل . حامله .  ||  زن  ممتلی  ازشراب  و آب . ج ، حبلیات ، حبالی ، حبالیات  : زمانه  هر نفسم  تازه  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حبلی . [ ح ُ لا ] (اِخ ) لقب  سالم بن  غنم بن  عوف بن خورج ، بدانجهت  که  کلان شکم  بود، و از اولاد اویند بنوالحبلی  که  بطنی  است  از انصار. (از سمعا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حبلی . [ ح ُ ب ُ لی ی  / ح ُ ب َ لی ی  ] (ع  ص  نسبی ) منسوب  به  بنوالحبلی .  ||  منسوب  به  حیی  از یمن . (سمعانی ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حبلی . [ ح ُ لی ی  ] (ع  ص  نسبی ) منسوب  به  حُبلی ̍.  ||  منسوب  به  حَبلَة. (معجم  البلدان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حبلی . [ ح َ لی ی  ] (ع  ص  نسبی ) منسوب  به  بنی الحبل . (سمعانی ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حبلی . [ ح ُ لی ی  ] (اخ ) حاتم بن  سنان بن  بشر حبلی . عبدالوهاب بن  عتیق بن  راذان  مصری  از وی  روایت  کند. منسوب  به  حبلة از قرای  عسقلان  است . ...