هتک
نویسه گردانی:
HTK
هتک . [ هََ ] (ع مص ) دریدن پرده و مانند آن را: هتک الستر هتکا؛ پاره کرد آن پرده را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ).پرده دریدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || کشیدن و از جای کندن پرده و مانند آن . (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). || شکافتن جزوی از پرده و امثال آن به جهت آشکار ساختن ماورای آن . انکشاف . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ). || به درازا بریدن جامه . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد): هتکت الثوب ؛ شکافتم آن جامه را به درازا. (ناظم الاطباء). || مجازاً رسوا کردن . مفتضح ساختن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة): هتک اﷲ سترالفاجر؛ مفتضح کرد خدا آن فاجر را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هتک عرش ؛ خوار و ذلیل گردیدن . بی عزت و حرمت شدن : هتک عرش فلان ؛ خوار و ذلیل گردید فلان . (ناظم الاطباء). هُتِک َ عرشه ؛ حرمت و عزتش از بین رفت . (معجم متن اللغة). || (اصطلاح پزشکی ) تفرق اتصال که اندرعضله افتد بر کناره ٔ عضله . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تفرق اتصال یکون فی طرف العضلة. (بحرالجواهر). جدایی پیوستگیهایی که بین اطراف عضلات است . (کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
هتک . [ هََ ] (ع اِمص ) پرده دری . (ناظم الاطباء) (غیاث ). || ربودگی ناموس . (ناظم الاطباء). بی عصمتی . || رسوایی و بی آبرویی . || افتضاح ...
هتک . [ هََ ت ِ ] (ع اِ) حقارت و خفت . || سوء ادب . (ناظم الاطباء) ۞ .
هتک . [ هََ ت ِ ] (ع ص ) ثوب هتک ؛ جامه ٔ پاره پاره و چاک خورده . (اقرب الموارد).
هتک . [ هَِ ت َ ] (ع اِ) پوست پاره ای که بر روی بچه ٔ درکشیده از شکم برآید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). پرده ای ک...
هتک . [ هَُ ] (ع اِ) نیم شب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
هتک . [ هََ ] (ع اِ) کفج نباتی است . (مهذب الاسماء).
هتک . [ هََ ت َ ] (اِ) کلمه ٔ عامیانه ای است که در اینگونه ترکیب ها: هتک کسی را پاره کردن یا هتکش پاره شد، و از این قبیل به کار میرود و م...
همتای پارسی این واژه ی عربی، به ترتیب کمی سیلاب، اینهاست: رسپ rosp (پهلوی) ایزوار izvār (مانوی) رسواسازی (دری) ***فانکو آدینات 09163657861
حرمت: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، به ترتیب کمی سیلاب، اینهاست: دشروی doŝravi (پهلوی: duŝravih) آبروریزی (دری) ***فانکو آدینات 09163657861
هتک عرض . [ هََ ک ِ ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بر باد دادن آبرو و عرض کسی . هتک حرمت .