هراءة
نویسه گردانی:
HRʼʼ
هراءة. [ هََ ءَ ] (ع مص ) سخت شدن سرما بر کسی چنانکه خواهد بکشد او را. (منتهی الارب ). هرء. (اقرب الموارد). || کشتن سرما کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت سرد گردیدن باد. (منتهی الارب ). شدت یافتن سردی باد. (اقرب الموارد). || نیک پختن گوشت را. (منتهی الارب ). نیک پخته شدن گوشت تا آنکه از هم باز شود. (از اقرب الموارد). || سرد گردانیدن مال و قوم را. (منتهی الارب ). رجوع به هرء شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
حراة. [ ح َ ] (ع اِ) میان سرای . (مهذب الاسماء). رجوع به حَرا شود. || آواز فروختگی آتش . (منتهی الارب ). || آواز وزیدن باد بر درخت . || ...
هراه . [ هََ / هَِ ] (اِخ ) هرات . (غیاث ) : همه شاهان را خاک کف پای تو کنداز بلاد حبش و بادیه و زنگ و هراه . منوچهری .چو خدمت تو که مقصودم ...
هراه . [ ] (اِخ ) شهرکی است به فارس ، هوایش معتدل است و آب روان اندک دارد. جایی آبادان و دارای جامع و منبر است . (از فارسنامه ٔ ابن بلخی ...
هرعة. [ هََ رَ ع َ / هََ ع َ ] (ع اِ) شپش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هرعة. [ هََ رَ ع َ ] (ع اِ) کرمکی است . (آنندراج ). دویبة. (اقرب الموارد).