اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هرب

نویسه گردانی: HRB
هرب . [ هََ رَ ] (ع مص ) گریختن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). فرار. (اقرب الموارد) :
هرکه با تو بجنگ گشت دچار
با ظفر نزد او یکی است هرب .

فرخی .


ز آن روز باز دیو بدیشان علم زده ست
وز دیو اهل دین بفغانند و در هرب .

ناصرخسرو.


می فروش اندر خرابات ایمن است امروز و من
پیش محراب اندرم با بیم و ترس و با هرب .

ناصرخسرو.


- بوالهرب ؛ گریزان . فراری :
خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب .

مولوی .


|| نیمه ٔ میخ فروشدن به زمین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شتاب کردن در راه رفتن . (از اقرب الموارد). || دور شدن در زمین . (اقرب الموارد). || پیر کلانسال گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || غرق شدن در کاری . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ارکان حرب . [ اَ ن ِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ هیئت صاحب منصبان که اداره ٔ سپاهیان را متعهد است . ستاد. (فرهنگستان ).
حرب الفساد. [ ح َ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) جنگی است مر بنی طی را که ابوعبیده ایشان را در آن به اسلام بازگردانید. (معجم البلدان ).
سمّاک بن حرب ابو مغیره الکوفی، از پیروان و روایان حدیث از پیامبر اسلام از مردم کوفه بود. 80 صحابی پیامبر را درک کرد ولی گمنام ماند و محمد ابن اسماعیل ...
طلعت بک حرب . [ طَ ع َ ب َ ح َ ] (اِخ ) محمد. از نویسندگان معاصر مصر است . (معجم المطبوعات ج 2).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.