 
        
            هرمز
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        HRMZ
    
							
    
								
        هرمز. [ هَُ م ُ ] (اِخ ) الوالبی ، مکنی به  ابوخالد تابعی  است . (یادداشت  به  خط مؤلف ).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        کاردیر هرمز. [ هَُ م ُ / م َ] (اِخ ) کارتیر. کرتیر. موبدی  در عهد ساسانی  که  کتیبه ای  از او در نقش  رجب  و کتیبه ٔ دیگری  از همو در بالای  نقش  برجس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        جزیره ٔ هرمز. [ ج َ رَ ی ِ هَُ م ُ ] (اِخ ) از جزایر خلیج  فارس  است  و در 34هزارگزی  جنوب  شرقی  بندرعباس  واقع شده  و زمین  آن  غیرقابل زراعت  و فاق...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رستم  فرخ هرمز. [ رُ ت َ م ِ ف َرْ رُ هَُ م ُ ] (اِخ ) رستم  فرخزاد. رجوع  به  رستم  فرخزاد و فهرست  حبیب السیر چ  خیام  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مُشتَری[۷] یا هُرمُز[۸] یا اورمزد یا برجیس یا زاوش بزرگترین سیاره سامانه خورشیدی است. از نظر فاصله از خورشید، مشتری پنجمین سیاره بعد از تیر و ناهید و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حرمز. [ ح ِ م ِ ] (اِخ ) نام  پدر قبیله ای  از عرب .