اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هرة

نویسه گردانی: HR
هرة. [ هَِرْرَ ] (ع اِ) مؤنث هِرّ. ج ، هِرَر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گربه ٔ ماده . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هر و هرر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
هلهله ، تعریف و تمجید ، شادی کردن
به کسر ه و ر. کندوی عسل به گویش کازرونی(ع.ش)
hore این واژه امروزه پسوندی است که تنها با واژه ی دل می آید: دلهره. در سنسکریت: گهره ghora (ترسناک) بوده است. فانکو آدینات 09163657861
شهرکی است در میان کوه؛ سردسیر؛ با هوای درست و نعمت بسیار. (حدودالعالم ص 135)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حرح . [ ح ِ ] (ع اِ) حِرّ. شرم زن . (دهار). ج ، احراح .
حرح . [ ح َ رِ ] (ع ص ) مرد مولع به زنان .
حرح . [ ح َ ] (ع مص ) زدن بر شرم زن .
هره دشت . [ هََ رَ دَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی طوالش که دارای 3726 تن سکنه است . از رود هره دشت مشروب میشود و محصول عمده اش برنج ، غ...
هره سنگ . [ هََ رَ س َ ] (اِخ ) هرسنگ که دهی بوده است در مازندران . رجوع به هرسنگ شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.