هم
نویسه گردانی:
HM
هم . [ هَِ م م ] (ع ص ) پیر فانی . ج ، اهمام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نازک و نحیف ، و در این معنی مشتق از «همته النار» است ، یعنی آتش ذوبش کرد. || قدح هم ؛ قدح شکسته . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
مثلث های هم نهش. املاءِ ناصحیح «مثلث های همنهشت».
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به هم پیوند/ارتباط گرفتن دو چیزی یا کاری، لازم و ملزوم هم بودن. مثال: عمر خیام بزرگمردی شعر که نامش با رباعی گره خورده است.
داغ بر هم چیدن . [ ب َ هََ دَ ] (مص مرکب ) داغ چیدن . مردف کردن و پیاپی آوردن دردها و حسرتهای درونی : ز بس داغ تو بر هم چیده ام در سینه ...
دل بر هم خوردن . [ دِ ب َ هََ خوَر / خُر دَ ] (مص مرکب ) پریشان شدن دل . (آنندراج ). آشوب شدن دل . دل بهم خوردن . رجوع به دل بهم خوردن در...
پشت هم انداختن . [ پ ُ ت ِ هََ اَ ت َ ] (مص مرکب ) پشت هم اندازی در اوراق قمار کردن ، یعنی ورقها را بدانگونه پشت یکدیگر جای دادن که اوراق ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
معادلبودن جرم با انرژی، یا E=mc۲، یکی از مشهورترین معادلهها در فیزیک و از مهمترین نتیجهها در نظریه نسبیت خاص میباشد. در اینجا m جرم در حال سکون، ...
هم مرکز بودن اشیا و اجسام به حالتی اطلاق می شود که دارای یک مرکز، محور و یا یک مبدا باشند. دایره، کره، استوانه، حلقه و یا دیسک ها می توانند با یک دیگر...
تو این کاره نیستی = توان انجام این کار را نداری، بلد نیستی، جراتش را نداری... و کلاً برای ذکر اطمینان از ناتوانی طرف مقابل در انجام کار.