اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هم ء

نویسه گردانی: HM ʼ
هم ء. [ هََ م ْءْ ] (ع مص ) دریدن جامه را و کهنه کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۸۹ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
همبستگی، هم خویشی
داشتن ناحیه یا گستره‌ای از چیز‌های مشترک با...، در رشته‌های علمی‌ گوناگون کاربرد دارد، (به انگلیسی‌:)
برهمکنش چند عامل، عنصر یا ماده شیمیایی بصورتی که برآیند آنها بیش از حاصلجمع ساده آنها باشد؛ برابر با واژه synergy در انگلیسی؛ متضاد آن «همزُدایی» یا ا...
هم نشیمنی . [ هََ ن ِ م َ ] (حامص مرکب )همنشینی . در یک جا زیستن . در یک خانه زندگی کردن .- هم نشیمنی کردن ؛ هم خانه شدن : خواهی که پای بس...
هم ولایتی . [ هََ وِ ی َ] (ص مرکب ) دو نفر که اهل یک ولایت باشند. همشهری . در این ترکیب و نیز در ترکیب همشهری ، یاء نسبت زائد است ، زیرا در ص...
هم فکری
مقایسه کردن
_ در صورتی که معادل "هم آمدن" باشد، به معنی بسته شدن زخم و جوش خوردن بریدگی و امثال آن است. _به هم آمدن دو یا چند چیز یا انسان ،به معنی هماهن...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خطای نسبی
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.