اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

همت

نویسه گردانی: HMT
همت . [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) تخلص برادر وصال شیرازی است . (از تاریخ ادبی براون ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 194).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
همت . [ هَِ م ْ م َ ] (ع اِمص ، اِ) همة. اراده و آرزو و خواهش و عزم . (ناظم الاطباء) : همت او بر فلک ز فلخ بنا کردبر سر ایوان فکند بن پی ایو...
همت . [ هََ ] (ع مص ) در روغن نهان شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
همت . [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش داراب شهرستان فسا که 65 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون و کاردستی م...
نگیزه و پشتکار برای انجام دادن کاری تا رسیدن به خواسته؛ این واژه عربی نیست و در اوستایی هومته humata (اندیشه ی نیکو) بوده و از دو بخش ساخته شده است: پ...
همت. سرواژه ای مرکب از "هزار میلیارد تومان" که در پی کاهش شدید ارزش واحد پول ایران در برابر ارزهای بیگانه، در سال 1402 در جمهوری اسلامی ایرا...
بی همت . [ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + همت ) که همت ندارد. فاقد همت . کاهل . (ناظم الاطباء). رجوع به همت شود. || آنکه ثابت قدم نباشد...
زحل همت . [ زُ ح َ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) دارای همت بلند. آنکه بلندی همت او به بلندی زحلست : وزیر هفتم که زحل همت و مشتری سعادت بود، ...
سبک همت . [ س َ ب ُ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) کم همت . (آنندراج ). بی همت . (ناظم الاطباء) : دست تنها زین جهان برداشتن دون همتی است پشت پایی بر...
فلک همت . [ ف َ ل َ هَِ م ْ م َ ](ص مرکب ) بلندهمت . (فرهنگ فارسی معین ) : بهرام اسدهیبتی ارچه که به بخشش خورشید فلک همت و برجیس حیائی .خاقان...
ملک همت . [ م َ ل َ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) که اراده و عزم فرشتگان دارد. که طبعی بلند چون فرشتگان دارد : ملک نهاد و ملک همت و ملک طلعت چنو ک...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.