اجازه ویرایش برای همه اعضا

همت

نویسه گردانی: HMT
همت. سرواژه ای مرکب از "هزار میلیارد تومان" که در پی کاهش شدید ارزش واحد پول ایران در برابر ارزهای بیگانه، در سال 1402 در جمهوری اسلامی ایران جهت تسهیل بیان ارقام جعل شد. م. و. د.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
همت . [ هَِ م ْ م َ ] (ع اِمص ، اِ) همة. اراده و آرزو و خواهش و عزم . (ناظم الاطباء) : همت او بر فلک ز فلخ بنا کردبر سر ایوان فکند بن پی ایو...
همت . [ هََ ] (ع مص ) در روغن نهان شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
همت . [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) تخلص برادر وصال شیرازی است . (از تاریخ ادبی براون ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 194).
همت . [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش داراب شهرستان فسا که 65 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و توتون و کاردستی م...
نگیزه و پشتکار برای انجام دادن کاری تا رسیدن به خواسته؛ این واژه عربی نیست و در اوستایی هومته humata (اندیشه ی نیکو) بوده و از دو بخش ساخته شده است: پ...
بی همت . [ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + همت ) که همت ندارد. فاقد همت . کاهل . (ناظم الاطباء). رجوع به همت شود. || آنکه ثابت قدم نباشد...
زحل همت . [ زُ ح َ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) دارای همت بلند. آنکه بلندی همت او به بلندی زحلست : وزیر هفتم که زحل همت و مشتری سعادت بود، ...
سبک همت . [ س َ ب ُ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) کم همت . (آنندراج ). بی همت . (ناظم الاطباء) : دست تنها زین جهان برداشتن دون همتی است پشت پایی بر...
فلک همت . [ ف َ ل َ هَِ م ْ م َ ](ص مرکب ) بلندهمت . (فرهنگ فارسی معین ) : بهرام اسدهیبتی ارچه که به بخشش خورشید فلک همت و برجیس حیائی .خاقان...
عُلوّ همّت. بلندی همت. رجوع شود به علو و همت. مثال: "حال علو همت و کمال بسطت مُلک او از آن شایع تر است که در شرح آن به اِشباع حاجت اُفتد." (کلیله و دم...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.