اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هند

نویسه گردانی: HND
هند. [ هََ ] (اِ) راه و طریق و هنجار و قاعده و قانون . (برهان ) :
گشاده بر ایشان و بر کار من
به هر نیک و بد هند و هنجار من .

فردوسی .


|| (فعل ) یعنی هستند و موجودند. (برهان ). اند. صورتی از فعل بودن است برای جمع سوم شخص . هست مفرد آن است :
از مردخرد بپرس ازیرا
جز تو به جهان خردوران هند.

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 90).


با تو فردا چه بماند جز دریغ؟
چون برد میراث خوار آنچت که هند.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
جوز هند. [ ج َ / جُو زِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به جوز هندی شود.
هند فری. نک. آزاد دست.
دیر هند. [ دَ رِ هَِ ] (اِخ ) قریه ای از قرای دمشق است از اقلیم بیت الابار. عبدالکریم بن ابی معاویةبن ابومحمدبن عبداﷲبن یزیدبن معاویةبن اب...
هند حنا. [ هَِ دِ ح َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سیاهی حنا باشد. (آنندراج ).
هند غربی . [ هَِ دِ غ َ ] (اِخ ) نامی است که نخستین مکتشفان نیمکره ٔ جدید به سرزمینهای امریکا داده اند زیرا ابتدا تصور میکردند که به هند رسید...
لشکر هند. [ ل َ ک َ رِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب تاریک است . (مجموعه ٔ مترادفات ص 222).
هند شرقی نامی است که اروپائیان از سده شانزدهم میلادی بدین سو به شبه قاره هند، جنوب آسیا، جنوب شرق آسیا، جزایر اقیانوسیه و کشورهای بحری/جزیره ای (شش کش...
ابن هند. [اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) کنیت عمروبن امروءالقیس البدء.
دریای هند. [ دَرْ ی ِ هَِ ] (اِخ ) اقیانوس هند. (ناظم الاطباء). سومین اقیانوس زمین از حیث وسعت . عرض آن در امتداد خط استوا در حدود 6400 کیلومت...
هند پرتقال . [ هَِ دِ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از مستعمرات کشور پرتقال در شبه قاره ٔ هند بوده است که ایالات کنونی داماو، جوا، و دیو را دربرداش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.