اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

هند

نویسه گردانی: HND
هند. [ هََ ] (اِ) راه و طریق و هنجار و قاعده و قانون . (برهان ) :
گشاده بر ایشان و بر کار من
به هر نیک و بد هند و هنجار من .

فردوسی .


|| (فعل ) یعنی هستند و موجودند. (برهان ). اند. صورتی از فعل بودن است برای جمع سوم شخص . هست مفرد آن است :
از مردخرد بپرس ازیرا
جز تو به جهان خردوران هند.

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 90).


با تو فردا چه بماند جز دریغ؟
چون برد میراث خوار آنچت که هند.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حند. [ ح ُ ن ُ ] (ع اِ) آب ها که ریگ فروخورده باشد و چون ریگ یک سو کنند، آب پیدا شود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). حَنود، یکی آن . (منتهی ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.