اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

یا

نویسه گردانی: YA
یا. (اِ) گوشه ٔ کمان . (کشف اللغات ) (آنندراج ). یاء. رجوع به یاء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۶ ثانیه
یاء. (ع اِ) آنچه بماند از شیر در پستان گوسفند. (مهذب الاسماء). شیر باقی مانده در پستان زن . (ناظم الاطباء) ۞ . باقی شیر در پستان . ج ، یاآت . و...
یاء. (اِ) گوشه ٔ کمان . (تتمه ٔ برهان ) (ناظم الاطباء).
کره یا. [ ] (اِخ ) دهی است نوزده فرسخ میانه ٔ جنوب و مشرق فلاحی به فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
یا خدا. (شبه جمله عربی، حرف ندای یا، نام فارسی خدا). یاء ندای عربی را فارسی زبانان نیز نظماً و نثراً استعمال کنندچنانکه در محاورات گویند یا اﷲ، یاهو، ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تاهی یا. (اِخ ) ۞ نامی است که یکی از مورخین چین به یونانیها و باختری هاداده است . رجوع به ایران باستان ص 2263 و 2264 شود.
یا الله. ( ندا ) ۱ - ای خدا. ( در موقع استمداد و استغاثه یا ورود به خانه/اطاق/سرا/حرم برای هشدار به نامحرمان، بر زبان آرند) . ۲ - عجله کن بشتاب. شتاب ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.