یحیی
نویسه گردانی:
YḤYY
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن صولات بن ورساک بن ضری بن رفیک بن مادغش بن بربر که «جانا» یا «شانا» معروف به زَناتَه دومین قبیله بربرهای عرب از نسل وی باشند. نسب او را به اختلاف آورده اند. رجوع به ج 2 ص 362 صبح الاعشی شود.
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن حمود علوی حسنی ، از پادشاهان حمودیه است که پس از بنی امیه در اندلس به حکومت رسیدند. پس از مرگ پدر...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن زکریا شقراطسی ، فقیه مالکی و شاعربود و به شقراطس که قلعه ای در جنوب تونس بود منسوب است . او راست : 1...
یحیی . [ ی َح ْ یا ](اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ اشعری . صاحب تاریخ قم ذیل قنطره ها به قم آرد: «... قنطره ٔ بکجه بر در مسجد جامع و آن را یحیی بن ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲبن علی بن مفرج اموی نابلسی مصری ، مکنی به ابوالحسین و معروف به رشید عطار، محدث و از حافظان ح...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن فضل بن هبةاﷲبن برکة، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به جمال الدین و معروف به ابن فضلان (او را واثق نیز ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن ابراهیم حضرمی ، مکنی به ابوالقاسم و معروف به ابن الطحان ، اصلش از حضرموت و خود از مردم مصر و ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن محمد شیبانی تبریزی ، مکنی به ابوزکریا و معروف به خطیب تبریزی ، از ائمه ٔ لغت و ادب و در اصل از تبریز ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن نصوح ، معروف به نوعی رومی ، محقق ترک که تألیفاتی به عربی دارد. در قصبه ٔ طغره به سال 940 به دنی...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن یحیی بن ابی منصور، مکنی به ابواحمد و معروف به ابن منجم ، ادیب و دانشمند و متکلم معتزلی و ندیم الموفق ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن علی بن یوسف مستوفی . رجوع به ابن غانیة (یحیی ین علی ...) شود.