یحیی
نویسه گردانی:
YḤYY
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن صولات بن ورساک بن ضری بن رفیک بن مادغش بن بربر که «جانا» یا «شانا» معروف به زَناتَه دومین قبیله بربرهای عرب از نسل وی باشند. نسب او را به اختلاف آورده اند. رجوع به ج 2 ص 362 صبح الاعشی شود.
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن یونس معروف به جلیل از فضلا و گویندگان موصل بود. سراج الملوک و منهاج السلوک از اوست ، اما پیش ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالحمیدبن عبدالرحمان حمانی کوفی ، مکنی به ابوزکریا، نخستین کسی است که در کوفه مسند تألیف کرد. اواز حافظ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن احمد مدنی معروف به جامی ، ادیب و گوینده ٔ کثیرالشعرو از مردم مدینه بود. تولد یحیی به سال 1148 ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن بقی اندلسی قرطبی ، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن بقی ، از شاعران نامدارقرطبة و در موشحات نغز و...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عبدالمنعم ، مکنی به ابوزکریا، در اصل صقلی ولی پدرش ایرانی و خودش متولد دمشق بود و در آنجا درگ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمد عقیلی زرمانی عجیسی از نحویان و فقهای مذهب مالکی بود. در میان قبیله ٔ بربر در مغرب به سال...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان جعفری طیاری بغدادی معروف به ابن النور و ابن الحکیم از استادان موسیقی و خط و حدیث و ادب و شعر ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالعظیم بن یحیی بن محمد، مکنی به ابوالحسین و معروف به جزار و ملقب به جمال الدین ، شاعر خوش طبع مصری بود. ب...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبداللطیف قزوینی ، ملقب به علاءالدین ، از مؤلفان و مورخان دوره صفوی بود. او راست : 1- لُب ّالتواریخ . 2- شرح ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حریش ، مکنی به ابوعبداﷲ، شیخ و محدث و ثقة بود و به سال 295 یا 296 هَ . ق . درگذشت . از احمدبن مقدام ...