یحیی
نویسه گردانی:
YḤYY
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عروةبن زبیربن عوام اسلامی ، مکنی به ابوعروة، از سرشناسان مدینه و دانشمند و عالم علم انساب بود. روایات کمی نیز از او نقل شده . وی برادرزاده ٔ عبداﷲبن زبیرو مادرش عمه ٔ عبدالملک بن مروان بود و اشعاری به او نسبت می دهند که در آن به ابراهیم بن هشام تاخته است . گویند ابراهیم بن هشام والی مدینه به حدی او را زد که فوت کرد (حدود سال 114 هَ . ق ). (از اعلام زرکلی ).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن عبدالرحمان بن مجید فهری ، مکنی به ابوبکر، شاعر مغرب در روزگار خود بود. تولد یحیی به سال 535 هَ ....
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالجلیل بن یونس معروف به جلیل از فضلا و گویندگان موصل بود. سراج الملوک و منهاج السلوک از اوست ، اما پیش ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالحمیدبن عبدالرحمان حمانی کوفی ، مکنی به ابوزکریا، نخستین کسی است که در کوفه مسند تألیف کرد. اواز حافظ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن احمد مدنی معروف به جامی ، ادیب و گوینده ٔ کثیرالشعرو از مردم مدینه بود. تولد یحیی به سال 1148 ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن بقی اندلسی قرطبی ، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن بقی ، از شاعران نامدارقرطبة و در موشحات نغز و...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عبدالمنعم ، مکنی به ابوزکریا، در اصل صقلی ولی پدرش ایرانی و خودش متولد دمشق بود و در آنجا درگ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن محمد عقیلی زرمانی عجیسی از نحویان و فقهای مذهب مالکی بود. در میان قبیله ٔ بربر در مغرب به سال...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان جعفری طیاری بغدادی معروف به ابن النور و ابن الحکیم از استادان موسیقی و خط و حدیث و ادب و شعر ...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالعظیم بن یحیی بن محمد، مکنی به ابوالحسین و معروف به جزار و ملقب به جمال الدین ، شاعر خوش طبع مصری بود. ب...
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبداللطیف قزوینی ، ملقب به علاءالدین ، از مؤلفان و مورخان دوره صفوی بود. او راست : 1- لُب ّالتواریخ . 2- شرح ...