قرابین
نویسه گردانی:
QRʼBYN
قرابین /qarabin/ فرهنگ فارسی عمید (اسم) [فرانسوی: Carabine] ‹قرابینه› (نظامی) [منسوخ] = کارابین
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
غرابین . [ غ َ ] (ع اِ) جج ِ غراب . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (المنجد) (تاج العروس ). در اقرب الموارد غرابین به ضم اول آمده است و ظاهراً غ...