اجازه ویرایش برای همه اعضا

ءا

نویسه گردانی: ʼʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
یغفر ا. [ ی َ ف ِ رُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) خدا بیامرزاد. (یادداشت مؤلف ).- یغفر اﷲ لی و لکم ؛ بیامرزاد خدا من و شما هر دو را. (نا...
ا اینا= از اینا. عامیانه تهرانی. از این ها.
لعنه ا. [ ل َ ع َ ن َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ نفرینی ) لحاه اﷲ. خدای تعالی او را لعنت کند. این جمله را معمولاً در فارسی بعد از نام کفار...
علیم ا. [ ع َ مُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن عتیق اﷲبن فضل اﷲ بلخی سرهندی حنفی (1109 - 1202 هَ . ق .). صوفی و فقیه بود. او راست : 1- زبدةالروایات ، در ...
عفاک ا. [ ع َ کَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) خداوند ترا ببخشایاد! و آن در موقع دعاو تحسین بکار رود. (فرهنگ فارسی معین ) : هلا...
کلیم ا. [ ک َ مُل ْ لاه ] (اِخ ) لقب حضرت موسی . (ناظم الاطباء). کلیم . لقب موسی علیه السلام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : صد هزاران طفل ...
لسان ا. [ ل ِ نُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) حجت و کلام خدای . یقال فلان ینطق بلسان اﷲ. (منتهی الارب ). رجوع به لسان شود.
لوجه ا. [ ل ِ وَ هِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) برای رضای خدا. برای خاطر خدا.
لوحش ا. [ ل َ ح َ شَل ْ لاه / ل َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ، صوت مرکب ) در اصل لا اَوْحَشَه ُ اﷲ بود و معنی آن ، وحشت نداد او را اﷲتعالی . فا...
نعمت ا. [ ن ِ م َتُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان صوفیان بخش شبسترشهرستان تبریز، در 8هزارگزی جنوب غربی شبستر در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع و...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۲۸ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.