اجازه ویرایش برای همه اعضا

ءا

نویسه گردانی: ʼʼ
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
آب فاضلاب جمع ،آوغو. اوغن avghon.اوگانه . در لهجه پارسی غور ، آب فاضلاب که خیلی بوی بد دهد
شرفه ا. [ ش َرْ رَ ف َ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) یا شرفها اﷲ؛ خداوند شرف و بزرگواری دهاد او را: مکه ، شرفها اﷲ. (یادداشت مؤلف ).
مافرض ا. [ ف َ رَ ضَل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) ۞ آنچه خدای واجب فرموده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کدخدا ا. [ ک َ خ ُ اَ ل ْ لاه ] (اِخ )تیره ای از ایل بیرانوند از طوایف بالا گریوه و هرو در پیشکوه لرستان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67).
قعدک ا. [ ق ِ / ق َ دَ کَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) سؤال میکنیم به خدا. گفته اند که گویا خداوند با تو نشسته و تو را نگهداری میکند. ...
اعزه ا. [ اَ ع َزْ زَ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) در مقام دعا و بزرگداشت مستعمل است ، یعنی خدای عزیز بدارد او را.
بارک ا. [ رَ کَل ْلاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) ۞ به محل تحسین و تعجب مستعمل است . (آنندراج ) (دِمزن ). خدا مبارک کرد یا کند. لفظ مذکور ب...
خذلهم ا. [ خ َ ذَ ل َ هَُ مُل ْ لا ه ] (ع جمله ٔ نفرینی )خدای یاری نفرماید آنان را. (یادداشت بخط مؤلف ).
ریحان ا. [ رَ نُل ْ لاه ] (اِخ ) سیدریحان اﷲ پسر سیدجعفر کشفی دارابی .اصلاً از داراب فارس و خود مقیم بروجرد بود و در اواسط عمر به تهران آمد و م...
رعاه ا. [ رَ هُل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) در مقام دعا گویند؛ خدا نگاهدارد او را. (یادداشت مؤلف ) : و مجدالملک به پارس بوده با جد ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.