اجازه ویرایش برای همه اعضا

حوزه

نویسه گردانی: ḤWZH
محدوده. ناحیه. منطقه. موضوع، مکان یا زمان دارای حدود مشخص.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: هیته hita (اوستایی)، هیتو hitu (اوستایی)، مریاد maryâd (سنسکریت: maryâdâ)، سهمان sahmân (پهلوی)**** فانکو ...
حوزه /ho[w]ze/ معنی ۱. ناحیه؛ محدوده؛ قلمرو. ۲. = حوزۀ علمیه ⟨حوزۀ علمیه: محل آموزش علوم اسلامی: حوزۀ علمیهٴ قم). فرهنگ فارسی عمید. //////////////////...
department
دانشگاه عالی آیین پژوهی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حوزة. [ ح َ زَ ] (ع اِ) ناحیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناحیت . (مهذب الاسماء). || مرکز. مجتمع.- حوزةالملک ؛ دارالملک . پای تخت . بیضه ٔ...
حوضه . [ ح َ ض َ ] (ع اِ) عماری فیل وجز آن که بصورت حوض بسازند. (آنندراج ) : نشیننده ٔ حوضه ٔآبگیرپلی کز حجابی ندارد گزیر. نظامی (از آنندراج...
هوذة. [ هََ ذَ ] (ع اِ) سنگخواره . اسفهرود. قطا. سنگخوار. (منتهی الارب ). کبوتر. (مهذب الاسماء). || معرفةً جانوری است . ج ، هوذ. (منتهی الارب )...
هوذة.[ هََ ذَ ] (اِخ ) ابن خلیفه ابوالاشهب . تابعی است .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.