اجازه ویرایش برای همه اعضا

شیوه

نویسه گردانی: ŠYWH
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شیوه .[ شی وَ / وِ ] (اِ) طور و عمل و طرز و روش و قاعده . (برهان ). طور. رسم . طریقه . سبک . اسلوب . روش . نهج . وتیره . نسق . سان . گون . گونه . ه...
شیوه . [ ش َ ] (ع ص ) بسیار عیب گوی از مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || عَیون ، یعنی کسی که بسیار چشم می زند. (از اقرب الم...
شیوه . [ شی وَ ] (اِخ ) دهی است ازبخش قیدار شهرستان زنجان . آب آن از رودخانه ٔ محلی . سکنه ٔ آن 718 تن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
شیوه . دانستین سرازیری مقابل سربالای پارسی غور
هم شیوه . [ هََ شی وَ / وِ ] (ص مرکب ) هم سبک . (یادداشت مؤلف ). دو یا چند تن که در نوشتن ، سرودن ، یا در هنر خط و نقاشی و جز آن ، یک شیوه دا...
شیوه ای . [ شی وَ / وِ ] (ص نسبی ) زن بدعمل . پسر بد. زن یا پسر مرتکب عمل نامشروع . کسی که معمولاًدارای عادتهای زشت و مضر و اعمال سوء باشد...
شیوه تو. [ شی وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان سقز. سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
شیوه جو. [ شی وَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سردشت شهرستان مهاباد. آب آن از رودخانه ٔ سردشت . راه آن اتومبیلرو. سکنه ٔ آن 152 تن . صنایع دستی ...
شیوه زن . [ شی وَ / وِ زَ ] (نف مرکب ) در تداول عامه ، شیوه زننده . اهل فرقه .کسی که دارای عادتهای زشت و ناپسند اخلاقی است . (فرهنگ لغات ع...
شیوه شو. [ شی وَ ](اِخ ) دهی است از بخش سردشت شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 127 تن . آب آن از رودخانه ٔ سردشت . صنایع دستی آنجا جاجیم بافی است ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.