اجازه ویرایش برای همه اعضا

گل غنچه

نویسه گردانی: GLḠNCH
گل غنچه. [ گ ُ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ. مرکب) غنچه گل، گل ناشکفته، نشکفته گل. نشکفته ورد/سرخ گل. گل . [ گ ُ]. (اِ) در اوراق مانوی (به پارتی) ور ۞ (گل سرخ )، اوستا وردا ۞، ارمنی ورد ۞، پهلوی گول ۞، ورتا ۞ ، ورد ۞، معرب «وَرد»، قیاس کنید با ارمنی، وردژس ۞ ، کردی ، گول ۞ (گل سرخ )، گول ۞، (خار) زازا ویل ۞ ، گیلکی گول ۞، به عربی ورد خوانند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). غنچه. [ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) گل ناشکفته باشد به تازی بُرعوم گویند. (فرهنگ اسدی). نَور. (منتهی الارب). گل ناشکفته. گلی که هنوز باز نشده است. (ناظم الاطباء) : چو سر ۞ کفته شد غنچه ٔ سرخ گل جهان جامه پوشید همرنگ مل. عنصری (از فرهنگ اسدی). نور. [ ن َ ] (ع اِ) شکوفه. (منتهی الارب) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). زهر. (اقرب الموارد). غنچه. (منتهی الارب) (آنندراج ). شکوفه ٔ سفید. (منتهی الارب ) ۞ (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). شکوفه ٔ درخت. (دهار). واحد آن نَورة است . (ازاقرب الموارد). ج ، انوار : نور حدقه ٔبینش، نَور حدیقه ٔ آفرینش. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 5). بَر مِثال کَواکِب گَردون باغ از نَور، نور کیوان شد. ؟ (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
گل غنچه . [ گ ُ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) گول غنچه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). غازه ٔ زنان است و آن چیزی باشد سرخ که بر روی مالند. (برها...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.