۵۸۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه
قاضی دوانی . [ دَ / دَوْ وا ] (اِخ ) محمدبن اسعد یا سعدالدین اسعد کازرونی دوانی صدیقی یاخود نامش محمد اسعد پسر سعدالدین اسعد است . عبارات ارب...
قاضی ریاضی . (اِخ ) از مشاهیر شعرای خراسان بود و چندی قضاء ولایت زاوه و محولات که منشاء و مولد اوست به وی تعلق داشت و بواسطه ٔ شکایت کلا...
زاویه ٔ غازی . [ی َ ی ِ ] (اِخ ) از قریه های مصر است . (تاج العروس ).
پیاده ٔ قاضی . [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مأمور احضار. ابومریم ۞ . فراش احضار قاضی : چون پیاده ٔ قاضی آمد این گواه که همی خوا...
پادشاه غازی . [ دْ/ دِ ] (اِخ ) از حکمرانان جبال مازندران بود که با شهرنوش پسر هزاراسپ حکمران رستمدار طرح اتحاد و دوستی ریخت و خواهر خویش ...
اشنانی قاضی . [ اُ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به اشنانی ابوالحسین شود.
زاماسب قاضی . (اِخ ) ژاماسب . یکی از قضات دوره ٔ ساسانی است که نامشان در کتاب ماذیگان هزار دادستان (گزارش هزار فتوای قضائی ) آمده است . (...
غازی قزوینی . [ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) (ملا...) پدرملاخلیل قزوینی و ملا محمد باقر قزوینی که هر دو از مؤلفین بزرگ قرن یازدهم و مترجمین کتب بسیا...
قاضی الحاجات . [ ضِل ْ ] (ع ص مرکب ) برآورنده ٔ نیازها. || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . رجوع به قاضی حاجات شود.
قاضی الحرمین . [ ضِل ْ ح َ رَ م َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبداﷲ، مکنی به ابوالحسین و معروف به قاضی الحرمین . از اکابر فقهای حنفی قرن چهارم ...