اجازه ویرایش برای همه اعضا

خضامه

نویسه گردانی: ḴḌAMH
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
خضامة. [ خ ُ م َ ] (ع اِ) آنچه خائیده خورده شود. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خذامة. [ خ ُ م َ ] (ع اِ) قطعه . پاره . تکه . (ناظم الاطباء).
خزامة. [ خ ِ م َ ] (ع اِ) حلقه ٔ موئین که در بینی شتر کنند ومهار بر وی بندند. ج ، خِزام ، خِزامات ، خَزائم . || تسمه ای که بدان نعلین را به...
خزامة. [ خ ُ م َ ] (اِخ )ابن لیثی بن یعمر. وی صحابی بود. (از منتهی الارب ).
خزامة. [ خ ُ م َ ] (اِخ ) بنت جهمة. زنی از زنان صحابیه بوده است . (از منتهی الارب ).
ابن ابی خزامه . [ اِ ن ُ اَ خ ُ م َ ] (اِخ ) یا ابوخزامةبن خزیمه . شیخ زهریست . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.