۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ساسر. [ س َ ] (اِ) سارج . (جهانگیری ) (رشیدی ). سارج . کذا فی لسان الشعراء. (شرفنامه ٔ منیری ). سارج است که سارباشد. (برهان ) ۞ (آنندراج ). سار...
ساسر. [ س ُ ] (اِ) آن نی که از آن قلم سازند. (شرفنامه ٔ منیری ) (جهانگیری ) (رشیدی ) (الفاظ الادویه ). قلم و نی میان خالی که بدان چیزی نویسن...
ساسر. [ س ِ ] (اِخ ) (کوه ...) یا کوه مقدس . تلی بود درچهارهزار و پانصدگزی روم . بسال 493 ق . م . پلبسها (طبقات عامه ) روم چون تاب تحمل دیون...