حسین آباد سه پرده . [ ح ُ س ِ دِ س ِ پ َ دِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  کربال  بخش  زرقان  شهرستان  شیراز واقع در 28هزارگزی  جنوب خاوری  زرقان ، کنا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        محمودآباد سه دانگه . [ م َ دِ س ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی  است از دهستان  کوار بخش  سروستان  شهرستان  شیراز، واقع در97هزارگزی  باختر سروستان  و 2هزارگزی  شوس...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تپه سه راهی گودین-ولاشجرد (۲۳-K) مربوط به دوره اشکانیان - دورانهای تاریخی پس از اسلام است و درشهرستان کنگاور، سه راهی آسفالته گودین واقع شده و این اث...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صه . [ ص َه ْ ] (ع  اسم  فعل ) کلمه ای  است  که  بدان  متکلم  را زجر کنند، یعنی  خاموش  باش . واحد و جمع در وی  یکسان  است . (منتهی  الارب ). بمعنی  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سح . [ س َح ح  ] (ع  مص ) روان  شدن  آب . (منتهی  الارب ) (اقرب  الموارد). روان شدن  باران . (منتهی  الارب ) (اقرب  الموارد).  ||  ریزانیدن  آب . (تاج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صح . [ ص َ / ص َح ْ ح َ ] (ع  اِ) علامتی  است  نمودن  صحت  را، شاید مخفف  صَح ّ و یا صحیح  : در میان  صالحان  یک  اصلحی  است بر سر توقیعش  از سلطان  ص...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صح . [ ص ُح ح  ] (ع  اِمص ) تندرستی  از بیماری ، خلاف  سقم .  ||  بهی  و برائت  از هر عیب . (منتهی  الارب ).  ||  (ص ) درست  و تندرست . (غیاث  اللغات ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صح  ذلک . [ ص َح ْ ح َ ذا ل ِ ] (ع  جمله ٔ فعلیه ) درست  است  این . این  صحیح  است  : مولا شده  جمله ٔ ممالک توقیع تو را به  صح  ذلک .نظامی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صح  گذاشتن . [ ص َ ح َ گ ُ ت َ ] (مص  مرکب ) رجوع  به  «صَح » شود.