اجازه ویرایش برای همه اعضا

لا

نویسه گردانی: LA
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
لا. (ع حرف ) نه . نی . بی . نا: لاعلاج ، ناگزیر. لابد، ناچار. مقابل نعم : از کرم و نعمت و آلای اوکس نشنیده ست ز لب لای او. منوچهری .گفت لا ...
لا. (فرانسوی ، اِ) نام حرف ششم از حروف هفتگانه ٔ نت موسیقی .
لا. (اِ) تا. تاه . تو. توی . تَه . ثناء : کرا تیغ قهر اجل در قفاست برهنه ست اگر جوشنش چندلاست . سعدی .سلطان محمود در زمستانی سخت به طلحک گفت ...
لا.(فعل امر) مخفف لای ، امر از لاییدن . || (نف مرخم ) مخفف لاینده . هرزه لا، هرزه گو، پرگو. (برهان ).
لا. (ا)، (زبان مازنی)، لحاف. " آسمون ونه لا هسّه زمین ونه زیر انداز." , آسمون برایش لحاف است و زمین برایش زیر انداز.
لام الف لا. [ اَ ل ِ ] (اِ مرکب ) لام الف . نام حرف «ا» یعنی الف ساکن . رجوع به لام الف و رجوع به لا شود.
لا رهبانیة فی الاسلام . [ رَ نی ی َ ت َ فِل ْ اِ ](ع جمله ٔ اسمیه ) حدیثی است . رجوع به رهبانیت شود.
لا و لا. [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از: دو لای نفی با حرف عطف ) و آن کنایه از درخت زیتون و اشاره به آیه ٔ «لاشرقیة و لاغربیة» (قرآن 35...
در میان
لاطاعلات. املاءِ ناصحیح « لاطائلات » که جمع معرّب « لاطائل » ( لا + طائل ) است. بر اساس فرهنگ فارسی معین، «لاطائلات» را بصورت « لاطایلات » نیز نویسند...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.