صریع. [ ص َ ] (ع  ص ، اِ) افتاده . ج ، صَرْعی ̍. افکنده . (منتهی  الارب ). بیفکنده . (مهذب  الاسماء). انداخته  : نون  الهوان  من  الهوی  مسروقه فصریع ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صریع. [ ص ِرْ ری  ] (ع  ص ) نیک اندازنده .  ||  آنکه  همه ٔ اقران  خود را اندازد. (منتهی  الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریاء. [ ث ُ رَی ْ یا ] (ع  ص ، اِ) رجوع  به  ثریا شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریاء. [ ث َ ] (ع  اِ) خاکی  که  اگر تر گردانند چسبنده  نگردد.  ||  خاک  نمناک  و تر.  ||  نم .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عقد ثریا یعنی خوشه ی پروین (شش ستاره که مانند خوشه ی انگور کنار هم قرار دارند ودر آسمان دیده میشوند )
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا جاه . [ ث ُ رَی ْیا ] (اِخ ) تخلص  امجدعلی شاه  یکی  از حکمرانان  اوده ٔ هندوستان . رجوع  به  امجدعلی شاه  شود. (قاموس  الاعلام ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین اینهاست: تندرو tondro (پارسی دری) زیبال zibâl (پارسی دری) فانکو آدینات
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اختر ثریا. [ اَ ت َ رِ ث ُ رَی ْ یا ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از اشک  خونین  عاشقان  باشد. (آنندراج ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ثریا پاشا. [ ث ُ رَی ْ یا ] (اِخ ) یکی  از وزرای  دولت  عثمانی  پسر عثمان  پاشای  گمرک  چی . مولد او بسال  1241 هَ . ق . در اسلامبول . او پس  از اکمال...