اجازه ویرایش برای همه اعضا

پخش

نویسه گردانی: PḴŠ
پخش. الف. (مخابرات) انتشار امواج الکترومغناتیسی شامل پیام های مخابراتی اعم از داده (انگلیسی: «data») و صوت و تصویر برای تمام گیرنده ها. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Broadcast» می باشد.
ب. (فیزیک) ب.الف. اختلاط و پراکندگی ذرات در اثر حرکت کاتوره ایِ (انگلیسی: «Random» و «Chaotic») گرمائی در جامدات و مایعات و گازها. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Diffusion» می باشد. ب.ب. پراکندگی نور تابشی بر اثر بازتاب از سطوح ناصاف. مترادفِ این واژه در زبان انگلیسی «Diffraction» می باشد. قابل ذکر است که در فرهنگ زبان فارسی، برای واژهٌ انگلیسیِ اخیر واژهٌ «پَراش» بعنوان مترادف معین گردیده شده است. ولی باید متذکر شد که دانستن «پخش» بعنوان تنها مترادف «Diffusion» دلالت بر ندانستن در حد کافی علم فیزیک را می نماید. برای اطلاعات بیشتر در این مورد، رجوع شود به مقالهً Diffraction در دانشنامهٌ ویکی پدیای انگلیسی.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
پخش . [ پ َ ] (اِ، ص ) رجوع به پخس شود.
پخش . [ پ َ ] (ص ) پهن . پخت . (فرهنگ فارسی معین ). || پراکنده . پاشیده .- پخش شدن ؛ با زمین هموار شدن . خرد شدن : ز تیغش همی لعل شد باد و...
پی و پخش .[ پ َ / پ ِ ی ُ پ َ ] (اِ مرکب ) پی و تاو. تاب و طاقت .تاب و توان ۞ : بدین رخش ماند همی رخش اوی ولیکن ندارد پی و پخش اوی .فردو...
پخش و پلا. [پ َ ش ُ پ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع . تار و مار. ترت و پَرت . تَرت و مَرت . تند و خند. پَرت و پلا.- پخش و پلا کردن ؛ پراکن...
پراکنده کردن در گویش کازرونی.(ع.ش)
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.