مرهم گذاری . [ م َ هََ گ ُ ] (حامص مرکب ) مرهم گذاشتن . مرهم نهادن . بستن داروهای نرم بر جراحت .
نشان گذاری . [ ن ِ گ ُ ] (حامص مرکب )نشانه گذاری . علامت نهادن . رجوع به نشانه گذاری شود.
صحه گذاری . [ ص ِح ْ ح َ / ص َح ْ ح َ گ ُ ] (حامص مرکب ) صحة گذاشتن . رجوع به صحة گذاشتن و رجوع به صح شود.
کلاه گذاری . [ ک ُ گ ُ ] (حامص مرکب ) کلاه سر کسی گذاشتن . (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). عمل کلاه گذار. و رجوع به کلاه گذار و ترکیب کلاه سر ک...
آسان گذاری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) سماحت .مسامحه . تسامح . مسامحت . مساهله . اغماض : به آسان گذاری دمی میشمارکه آسان زیَد مرد آسان گذار.نظامی .
خواب گذاری . [ خوا / خا گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خواب گذاردن . (یادداشت مؤلف ). || مُعَبِّری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به خواب گزاری شود.
قانون گذاری . [گ ُ ] (حامص مرکب ) وضع کردن قانون . عمل قانون گذار.
نشانه گذاری . [ ن ِ ن َ / ن ِ گ ُ ] (حامص مرکب ) علامت گذاری .
پایین گذاری. (رایانه) دریافت و یا بارگیری یک سند رقمی* (مربوط به یک متن، صدا و یا تصویر) از یک رایانه و یا یک تارنمای سرویس دهنده در فضای مجازی. متردا...