اجازه ویرایش برای همه اعضا

عمو نوروز

نویسه گردانی: ʽMW NWRWZ
پیش از اسلام ریش سفیدان زرتشتی به کودکان در جشن نوروز شاباش(عیدی) میدادند و از همینرو کودکان به آنان پاپا نوروز میگفتند همین پاپا نوروز پس از اسلام عمو روز خوانده شد.

عمو نوروز داستانی هم دارد که در زیر به کوتاه آورده ایم:
یکی بود، یکی نبود. پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز آغاز بهار با شال و کلاه گیوه، گیسو و ریش چینو چین واچین راه میوفتاد بسوی دروازه شهر.
بیرون از دروازه شهر پیرزنی زندگی می‌کرد که دلباخته عمو نوروز بود و روز آغاز هر بهار، سپیده دم پا می‌شد، خونه تکونی میکرد در خونشو آبو جارو میکرد. سپس هفت جور آرایش میکرد. تن پوش ترمه و تمبون سرخو شلیته پرچین می‌پوشید و مشک و عنبر به سرو رو و گیسش می‌زد سپس زیراندازشو را می‌آورد می‌انداخت رو ایوان، رو به روی باغچه اش که پر بود از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گل رنگارنگ بهاری و در یک سینی زیبا و پاکیزه سیر، سرکه، سماق، سنجد، سیب، سبزی، و سمنو می‌چید و در یک سینی دیگه هفت جور میوه خشک میریخت. سپس آتیش گردون را آتش می‌کرد و می‌رفت قلیان می‌آورد می‌گذاشت دم دستش. اما، سر قلیان آتش نمی‌گذاشت و همانجا چشمبراه تا عمو نوروز بیاد و قلیونو آتیش کنه و دیدنش براورده بشه... همینجور که پیرزنه نشسته بود از خستگی خوابش می‌بره... عمو نوروز می‌یاد ولی پیره خوابه ... چُرتِش پاره می‌شه... اَی داد بیداد عمو نوروز اومد ولی اون خواب مونده بود... عمو نوروز رفت تا یه سال دیگه؟... ای پیری پیری پیری....
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.