اجازه ویرایش برای همه اعضا

شکافت

نویسه گردانی: ŠKAFT
شکافت. [ شِ] (مص مرخم ، اِمص ) شکافتن. عمل شکافتن و گشودن و گسیختن و پاره کردن. پاره کردن. دریدن. شکافیدن. شق کردن. خرق. صدع. شیار کردن زمین. شکافت هسته اتم موسوم به فیژِن در برابر گداخت آن موسوم به جوش هسته ای یا فیوژن. $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست و بسی موی شکافت //////////////////////////////////////////////////////////// ابو سعید ابوالخیر. ################################################## خنجر او ز بس جگر که شکافت گوهر او گرفت رنگ جگر ... %%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%%% فرخی سیستانی.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.