اجازه ویرایش برای همه اعضا

کشور

نویسه گردانی: KŠWR
دولت
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
کشور. [ ک ِش ْ وَ ] (اِ) ترجمه ٔ اقلیم است که یک حصه از هفت حصه ٔ ربع مسکون باشد ۞ چنانکه گویند کشور اول و کشور دوم یعنی اقلیم اول و اقل...
کشور. [ ک ِش ْ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش پاپی شهرستان خرم آباد است . این دهستان در جنوب باختری بخش واقع است و محدود است از شمال...
کشور. [ ک ِش ْ وَ ] (اِخ ) دهی است به یمن . (منتهی الارب ). از قراء صنعاء یمن است . (معجم البلدان ).
هفت کشور. [ هََ ک ِش ْ وَ ] (اِ مرکب ) هفت اقلیم . هفت قسمت بزرگ جهان قدیم : زمین هفت کشور به شاهی تو راست سپاهی و گاهی و راهی تو راست . فر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کشور گشودن . [ ک ِش ْ وَ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) مملکت گیری کردن . بر کشور دیگران غلبه کردن . کشور دیگری راضمیمه ٔ مملکت خود کردن . فتح کشور دیگری ...
تازان کشور. [ ک ِش ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کشور است که در بخش پاپی شهرستان خرم آباد و 37هزارگزی جنوب باختری سپیددشت و 5هزارگزی جنوب ب...
گردنه ٔ کشور. [ گ َ دَ ن َ ی ِ ک ِوَ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه بیستون به خرم آباد میان هرسین و چای چراغعلی ، واقع در 30000گزی بیستون .
کشور آمریکا که نخستین پدید آورنده ی صنعت سینما بود.
کشور بهم زدن . [ ک ِش ْ وَ ب ِ هََ زَ دَ ] (مص مرکب ) کشوری را زیر و زبر کردن . (آنندراج ) : ز چشم شوخ تو شد ملک صبر زیر و زبربه یک نگاه کسی ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.