اجازه ویرایش برای همه اعضا

وستاهل

نویسه گردانی: WSTAHL
نقل از روزنامه همشهری - چهارشنبه - 10 خرداد 1385

پرسه در خاطرات محله

رئیس نظمیه در محله امیریه

«وستاهل»یا «وستداهل» رئیس نظمیه تهران بود و در دوره احمد شاه از سوئد به تهران آمد تا با راه انداختن نظمیه کمیسری و تأمینات، امنیت شهر تهران را برقرار کند





نصرالله حدادی
قسمت اول
قدری پایین تر از میدان منیریه به سمت جنوب و غرب خیابان ولی عصر یک کوچه نسبتاً دراز، نامی خارجی دارد: وستاهل، کوچه ای که به خیابان شهید معیری (منیریه) و کوچه شهید پیران راه دارد. چندین کوچه باریک و کوتاه از میان این ۲ کوچه و ۱ خیابان سر برآورده اند که نشانی از طهران قدیم دارند.
مسافری از سوئد!
«وستاهل» (VASTAHEL) یا «وستداهل» رئیس نظمیه تهران بود و در دوره احمد شاه از سوئد به تهران آمد تا با راه انداختن نظمیه، کمیسری و تأمینات، امنیت شهر تهران را برقرار کند. با آنکه در ۱۰ دی ۱۳۰۲ شمسی از کار برکنار شد ۸۳ سال است که نامش بر کوچه ای در منطقه ۱۱ باقی مانده و اگر از اهالی این کوچه و خیابان های اطراف آن بپرسید وستاهل یعنی چه، بیشترشان اظهار بی اطلاعی می کنند.
ـ اصلاً نمی دونم یعنی چه. ولی از قدیم می گفتن وستاهل.
ـ انگار یه بابای خارجی بود، که توی ارتش ایران در دوره رضاخان کار می کرد.
ـ نمی دونم کی بوده، ولی می دونم که خارجیه. حالا چرا اسم یه خارجی رو این کوچه است، جای تعجب داره.ـ آقا بیکاری مگه؟ من چه می دونم کی بوده یا چی بوده که می پرسی وستاهل یعنی چه.
ـ فکر کنم در اواخر دوره قاجاریه کاره ای بوده، مثل سرلشگر شیبانی که کوچه پایینی به اسمش بود و حالا بهش می گن ژیان پناه.
ـ پدرم می گفت صاحب منصب تأمینات بود. همین، اطلاع دیگری ندارم.
ـ همیشه دلم می خواست بدونم وستاهل یعنی چه، ولی هیشکی تا حالا جوابم رو نداده. شما می دونین وستاهل یعنی چه؟
ـ امیریه و منیریه، اون قدیم ندیما، محله اعیون نشین بود. به همین دلیل خارجی ها هم توش خونه داشتن. این بابا از اروپا به ایران اومده بود. نمی دونم توی دم و دستگاه احمد شاه بود یا رضاخان، ولی می دونم یه کاره ای بود.
ـ خانواده ما بیشتر از ۸۰ ـ ۷۰ ساله که توی امیریه زندگی می کنن. من خودم توی کوچه وستاهل به دنیا اومدم. این بابا رئیس نظمیه بود و مادربزرگم او را دیده بود که با درشکه ای که از سوئد با خودش آورده بود اینور ـ اونور می رفت.
ـ انگار یکی از اهالی این کوچه بوده. من چه می دونم! چه سؤال هایی می کنید شما! حالا هر کی می خواسته باشه، اسمش که فعلاً روی این کوچه است. مگه بده که اسم یه خارجی رو یه کوچه باشه؟
ـ اسم یه شهید نیست؟ نه،چون روی تابلو ننوشتن شهید. من فکر می کردم اسم یه شهید از اقلیت ها مثل ارمنی ها باید باشه. حالا که شما گفتین، فهمیدم اشتباه می کردم. راستی این بابا کی بوده؟ خانم بوده یا آقا؟
از هر کس که فکر کنید این سؤال را پرسیدم، از جوان ۱۸ـ۱۷ ساله تا پیرزن و پیرمرد ۸۰ـ۷۰ ساله، از ساکنان این کوچه تا اهالی خیابان، از کسبه اطراف این کوچه تا خیابان های جانبی. فقط یک آقای ۶۲ ساله تقریباً جواب درستی داد و ملیت او را مشخص کرد، چرا که مادربزرگش وستاهل را دیده بود ونشانی او را به نوه اش داده بود.
حالا براستی وستاهل یا وستداهل که بود در محله امیریه چه می کرد و چگونه است که نامش همچنان بر کوچه ای در محله امیریه باقی مانده؟ خواهم گفت، همچنان که خیال دارم به شما بگویم. «امیر اکرم» که بود و چگونه «چراغعلی خان» امیر اکرم لقب گرفت و فامیلی «پهلوی نژاد» را روی خود گذاشت و به معاونت وزارت دربار پهلوی اول رسید. به رغم آنکه هیچ گاه نامش رسماً روی چهار راه امیراکرم نبود مردم همچنان این چهار راه را به نام او می شناسند و در نقشه های رسمی چاپ شده نیز این نام همچنان باقی است. نمی دانم بعد از افشاگری هایم چه بر سر نام کوچه وستاهل و چهار راه امیراکرم خواهد آمد.

از احتسابیه تا نظمیه
و اما وستاهل! قبل از روی کار آمدن پهلوی اول در ابتدای قرن حاضر، امنیت تهران بیشتر به دست داروغه های محلات تأمین می شد و اگر اندکی در اداره امنیت شهر تغییراتی به وجود آمده بود، بعد از انقلاب مشروطیت بود و پیش از آن تهران بود و یک اداره به نام «احتسابیه» که هم کار تأمین امنیت شهر را به عهده داشت، هم کارهای شهرداری را انجام می داد.
هر محله از محلات ششگانه تهران صاحب یک داروغه بود و هر داروغه دارای مشتی عسس و شبگرد و گزمه و نایب و امنیه، افرادی که مواجب خود را نه از دولت، بلکه از ملت می گرفتند. می پرسید چگونه؟ روشن است: رشوه، سوءاستفاده از موقعیت و امثال اینها. «ناصر الدین شاه» برای آنکه امنیت تهران را به شیوه اروپایی ها تأمین کند با خود از ایتالیا یا اتریش یک صاحب منصب نظامی به نام «کنت مونت دوفرت» آورد.
این جناب کنت تا آنجا پیش رفت که اخذ مالیات را نیز عهده دار شد و هر کس که در دکانش قفس قناری داشت باید ماهی یک قران مالیات می داد و وقتی سبزی فروشی از دادن مالیات خودداری کرد، مأموران کنت او را کشتند و آب هم از آب تکان نخورد!

۸ کمیسری و ۵۰۰ آژان
در دوران احمد شاه در ۱۲ بهمن ۱۲۹۱ برای نظم دادن به شهر تهران، دولت ایران تعدادی افسر وارد به امور پلیس و نظمیه از دولت سوئد درخواست کرد وستاهل که در استکهلم، پایتخت سوئد، رئیس یکی از کلانتری ها بود، بنیان نخستین نظمیه آن روز و شهربانی بعد را گذاشت. چون کار او مورد پسند دولت ایران واقع شد، از او خواستند تا در شهرهای دیگر نیز این کار را انجام دهد. به همین دلیل، او ۱۵ افسر سوئدی دیگر به ایران آورد و آنها را در دیگر ایالات آن روز (استان های امروز ایران) مستقر کرد. وستاهل به محض ورود به تهران، به تربیت تعدادی از افسران ایرانی پرداخت و در مدرسه او سرپاس «مختار» (رکن الدین مختاری)، سرپاس «رادسر» و سرپاس «سیف» فارغ التحصیل شدند و بعدها ریاست شهربانی را در دوره پهلوی به عهده گرفتند.
۸ کمیسری و ۵۰۰ آژان در بدو امر به دستور وستاهل مأمور تأمین امنیت و ایجاد نظم در تهران شدند و شرح وظایف آنان در اعلامیه ای به اطلاع مردم رسید.
در آن روزگار، خیابان لاله زار تهران یکی از مهم ترین گردشگاه های مردم بود. اداره جلیله نظمیه تهران به مأموران دستور داده بود که مردان از یک سوی پیاده رو و زنان از سوی دیگر آن رفت و آمد کنند. مرحوم «سعید نفیسی» از این امر که به دستور وستاهل صورت گرفته بود، اظهار تعجب می کند و می گوید: «شهربانی تهران مردان را مجبور می کرد که از یک پیاده رو و زنان را وا می داشت از پیاده رو دیگر بروند... با آنکه بهترین مغازه های لاله زار که بهترین اجناس را می فروختند، در ضلع شرقی این خیابان جا دارند ـ و در آن زمان هم چنین بود ـ و با آنکه کالاهایی که بیشتر چنگ به دل زنان می زند در همین ضلع فروخته می شد آن اداره جلیلیه نظمیه آن روزگار عمداً زنان را وادار می کرد که از پیاده رو ضلع غربی بگذرند... رئیس نظمیه سوئدی بود، یعنی از کشوری آمده بود که آزادیخواه ترین کشورهای جهان است.»
وستاهل متوجه شده بود که اینجا ایران است و قوانین خاص خود را می طلبد. به همین دلیل این قانون عجیب را در آن زمان وضع کرد.

کمیته مجازات
وستاهل قبل از ورود به تهران می دانست که ۳ افسر سوئدی به نام های «یالمارسن»، «شولد بران» و «پترسن» برای تشکیل ژاندارمری به ایران آمده اند. بنابراین، از آنان اطلاعات لازم را کسب کرده بود و می دانست آداب و رسوم این مردم چگونه است.
ابتدا با ترورهای کمیته مجازات روبرو شد که قبلاً انجام پذیرفته بود و دولت به دنبال عاملانش می گشت. ترورها و اعلامیه های کمیته مجازات خواب از چشمان سیاستمداران آن روز ایران ربوده بود و وظیفه او بود که آنان را بیابد و به مجازات برساند. ماجرای دزدی کتاب از کتابخانه سلطنتی به دست «لسان السلطنه» هم از دیگر ماجراهای دوران ریاست وستاهل بر نظمیه تهران است، که هفته آینده خواهید خواند.
یادتان باشد، این همسایه دیروز ما، خانه اش در محله امیریه و منیریه، در حوالی خانه عموی پدر شاه، «نایب السلطنه کامران میرزا» بود و به گونه ای حفظ و حراست از خانه منیر السلطنه را نیز عهده دار بود.
امیریه و منیریه دارای چند خصیصه منحصر بفرد بودند، محله ای تازه آباد، با درختان چنار فراوان و آب جاری در دو طرف خیابان و باغ های بزرگ، بسیاری از شاهزادگان عصر قاجار و صاحب منصبان قشون در این محله خانه داشتند و وستاهل نیز در یکی از بهترین محلات تهران مأوا گزیده بود، در خانه ای درندشت در میان باغی بزرگ، که امروز کوچک ترین اثری از آن باقی نیست
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.