اجازه ویرایش برای همه اعضا

نقش

نویسه گردانی: NQŠ
نقش ، رل، به رفتاری اطلاق می‌شود که دیگران از فردی که پایگاه معینی را احراز کرده است، انتظار دارند. نقشهای مناسب به صورت بخشی از فرایند اجتماعی شدن به فرد آموخته می‌شود و سپس او آنها را می‌پذیرد.
نگاه اجمالی
بخش مهمی از جامعه پذیری از طریق یادگیری نقش‌های اجتماعی صورت می‌گیرد. هر فرد باید در طول زندگی خود ایفای نقش‌های کودک ، دانش آموز ، پدر و مادر ، کارمند ، عضو یک طبقه اجتماعی معین ، شهروند و بسیاری دیگررا بیاموزد، بطور کلی آموختن یک نقش ، حداقل دو وجه می‌تواند داشته باشد یکی اینکه یادگیری انجام دادن وظایف و تکالیف نقش و ادعای امتیازات و حقوق مرتبط با آن ، و دیگری کسب نگرشها ، احساسات و انتظارات متناسب با نقش.
انواع نقش‌ها
نقشهای محول (Assigned)
آنهایی که برحسب جنس ، سن ، نژاد یا سایر ویژگی‌ها به فرد محول می‌شوند به عبارتی دیگر شیوه‌ای که جامعه از ما انتظار دارد که نقش خود را آنچنان ایفا کنیم.
نقش‌های محقق (Achieved)
آنهایی که از طریق انتخاب و تلاش فردی ، محقق می‌شوند، به عبارتی دیگر شیوه‌ای که فرد در حال حاضر بر طبق آن ایفای نقش می‌کند. در جوامع سنتی و متجانس قدیم ، اغلب نقش‌ها و پایگاهها ، از نوع محول بودند، در حالی که در جوامع پیچیده و پیشرفته امروز ، بیشتر آنها ، غالبا از نوع محقق یا کوشاورد می‌باشند. یادگیری بعضی از نقش‌های خانوادگی و اجتماعی ، در دوران کودکی و غالبا ناآگاهانه و بطور غیر مستقیم صورت می‌گیرد.
رابطه شخصیت با نقش
نقش‌های اجتماعی در شکل دادن به شخصیت اهمیت زیادی دارند. حتی از لحاظ جامعه شناسی ، شخصیت را می‌توان به عنوان ترکیب و تلفیق نقش‌هایی تصور کرد که فرد در مناسبات اجتماعی خود عهده دار آنهاست. نقش را جامعه تعریف می‌کند و فرد در مورد تعریف مسئولیتها و امتیازات نقش خود ، چندان سهمی ندارد. از همان اوان کودکی ، نقش‌های گوناگون و فزاینده‌ای متناسب با جنس و سن ، به فرد محول می‌شود و انتظار می‌رود که بطور معقول و به درستی آنها را ایفا کند.

بطور کلی نقش و شخصیت با یکدیگر روابط متقابل دارند. بدین معنا که برخی ویژگیهای شخصیتی موجب می‌شوند که فرد به ایفای نقش‌های اجتماعی خاصی علاقه داشته یا بر عکس ، از ایفای آنها بیزار باشد. نقش‌های اجتماعی به نوبه خود ، برشخصیت موثر واقع می‌شوند، مثلا ، برای یک شخصیت برون گرا ، سازگاری با شغل فروشندگی آسان و مطلوب است. برعکس ، کارهای عادی و روزمره شغل فروشندگی کمک می‌کند که فرد ، به تدریج ، شخصیت برون گرا پیدا کند. پس همیشه بین نقش و شخصیت کنش متقابل برقرار است.
وظایف نقش‌ها
• نقش‌ها نیروهای پویای انگیزشی رفتار محسوب می‌شوند و سهم موثری در نحوه عملکرد و در نتیجه ، شکل گیری شخصیت فرد برعهده دارند. نقش‌های اجتماعی ، طی فراگرد جامعه پذیری آموخته می‌شوند. فرد با وقوف به ارزشهای اساسی نقش‌ها و جذب آنها ، بدانها معنا داده ، به ایفای آنها تن درمی‌دهد. باید اضافه کرد که نقش‌های اجتماعی ، همیشه همخوانی و توافق ندارند. بدین معنا که برخی نقش‌ها متضاد بوده و انتظار می‌رود که فرد ، به تبعیت از توقعات نقش‌های مختلف ، اعمال متضادی انجام دهد.
• نقش‌های اجتماعی ، به درجات متغیری ، با الزام و اجبار همراه‌اند. در ایفای یک نقش ، برخی رفتارها ضروری و الزامی است، در حالی که برخی دیگر ، صریحا غیر مجاز و ممنوع است. میان این دو حد رفتاری ، یک رشته رفتار مجاز نیز وجود دارد، لیکن این رفتارهای مجاز به فردی که نقش را ایفا می‌کند، تکلیف نشده است، مثلا ، یک پزشک ، در حد توانایی خود ملزم به معالجه و مداوای بیمار است، ولی از خاتمه دادن به زندگی بیماری که شفاناپذیر و در رنج و عذاب است، منع شده است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
نقش . [ ن َ ] (ع مص ) نگاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نگارش . (یادداشت مؤلف ). نقش کردن . (زوزنی ). || کندن نگین . (یادداشت مؤلف ): نقش ...
نقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال ...
نگار ، طرح ، اثر بجامانده از چیزی یا کسی یا عملی ، عکس ، نشان ، علامت ،حاصل کار نقاشان ، مهر ، داغ ، یاد
نقش /naqš/ معنی ۱. تصویر؛ شکل. ۲. (سینما، تئاتر) [مجاز] شخصیت کسی در فیلم، تئاتر و مانند آن؛ کاراکتر. ۳. (ادبی) حالت نحوی کلمه در جمله. ۴. [مجاز] اثری...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
بی نقش . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: بی + نقش ) بی نگار. گرزه . ساده . (یادداشت مؤلف ): اطلس ؛ درم بی نقش . (مهذب الاسماء). رجوع به نقش شود.
خوب نقش . [ ن َ] (ص مرکب ) خوش قیافه . خوش هیکل . خوش ساخت . خوش ریخت .
خوش نقش . [ خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (ص مرکب ) آنچه دارای رنگ و نگار و نقش خوب باشد. (یادداشت مؤلف ). || خوش قیافه . خوش پیکر. (یادداشت مؤلف )...
خوش نقش . [خوَش ْ / خُش ْ ن َ ] (اِخ ) نام فاحشه ٔ اصفهانی که شیخ شاه نظر متولی مزار شاه رضا در عقد نکاح آورده بود چنانچه نصیرآبادی در شرح ...
نقش باز. [ ن َ ] (نف مرکب ) مقابل ساده باز. (آنندراج ). کسی که با وقوف و هوشیاری و دانائی قمار می کند. (ناظم الاطباء). دغل . (یادداشت مؤلف )...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.