اجازه ویرایش برای همه اعضا

کوت

نویسه گردانی: KWT
کپه، توده، انباشته بر هم، جمع شده، این واژه هم اکنون در خراسان در میان توده مردم به کار میرود
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
حسین کوت . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) دهکده ٔ حوزه ٔ بسیار خرم و سرسبزی است که از قلعه ٔ مرادبیگ نخستین قریه ٔ کوهدامن سمت شمالی تقریباً سه ...
کوت دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) کود دادن . رجوع به کود دادن شود.
کوت شنوف . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 600 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
کوت ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مینوحی است که در بخش معمره ٔ شهرستان آبادان واقع است و 1200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
کوت نواصر. [ ن َ ص ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خمین است که در بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
کوت کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ](مص مرکب ) کناسی . حمل و نقل کوت یا کود به مزارع و باغها. و رجوع به کوت و کود و کوت کش و کوت کشی شود.
کوت-ه آمدن . [ ت َه ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) کوتاه آمدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتاه آمدن شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کوت العمارة. [ تُل ْ ع َ رَ ] (اِخ ) شهری است در عراق در کنار دجله بین بغداد و عماره . (از الموسوعة العربیة المیسرة) (اعلام المنجد).
کوت سیدشریف . [ ت ِ س َی ْ ی ِ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.