تج
نویسه گردانی:
TJ
تج. (زبان مازنی)، تیز. "تج هاکردن" تیز کردن.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تج . [ ت َ ] (اِ) به هندی ، دارچینی راگویند. (از مهذب الاسماء). تج بهندی دارچینی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تج دارچینی است . (فیروزاللغات ).
تج . [ ت ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه وپنج هزارگزی جنوب کهنوج و شش هزارگزی باخت...
گرگ تج . [ گ ُ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هزار جریب ، بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 40000گزی شمال خاوری کیاسر. هوای آن معتدل و...