اجازه ویرایش برای همه اعضا

تیل

نویسه گردانی: TYL
تیل. (زبان مازنی)، به خاکی که با آب آمیخته شده باشد، به خاک زمینی که پس از بارندگی خیس شده باشد، و همچنین به خاک زمین‌های شالیزاری که همیشه خیس و آبدار هستند تیل گفته میشود!
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تیل . (اِ) به معنی نقطه و خال را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . رجوع به ...
تیل . [ ت َ ] (ع اِ) تار فلزی . مفتولی از طلا یا آهن یا نقره . تار برنجی در آلات موسیقی . (از دزی ج 1 ص 156).
تیل . (اِخ ) دهی از دهستان شرفخانه است که در بخش شبستر شهرستان تبریز واقع است و 2685 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
تیل . (اِخ ) دهی از دهستان شاهروداست که در بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع است و 564 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
در گویش هرات به معنای بنزین، سوخت
تیل. (زبان مازنی)، به معنای گِل؛ خاکی که با آب آمیخته شده باشد، به خاک زمینی که پس از بارندگی خیس شده باشد، و همچنین به خاک زمین‌های شالیزاری که همیشه...
تیل مگسی در گویش خراسانی مشهدی ها و اهالی نیشابور یکی از انواع (طالبی، گرمک، شمام، خربزه و…) های معروف و محبوب ایران است که خیلی در بازار نیست و در صف...
کم کمک. باران اندک به گویش کازرونی(ع.ش)
می تیل . (اِ) سارُق . لفاف . پارچه ٔ توشک بی حشو آن . آستر و رویه ٔ توشک و لحاف به هم دوخته که هنوز پنبه یا حشو دیگر در آن نکرده باشند. (یادد...
تر و تیل . [ ت َ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) خیس و تر شده بر اثر آب یا باران : همچو قبطی بر کشیده ز نیل سر و تن خیس خورده و تر و تیل .دهخدا (د...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.