اجازه ویرایش برای همه اعضا

ربع

نویسه گردانی: RBʽ
به معنی حاصل هم به نظر می آید که باشد. مثلا در روزنامه وقایع اتفاقیه شماره ۲۵۴، ۳ ربیع الثانی ۱۲۷۲، ص ۳ می خوانید: دیگر نوشته اند امسال حاصل در آنجا [آذربایجان] خوب بعمل نیامده و زراعت قدری کم ربع شده بود و غله تسعیر بهم رسانده.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ربع مکشوف. [رُعِ مَ]. (ا. مرکب. عر.). ربع آشکار و مشهود. کنایه از آن یک چهارم کره ارض که خشکی است و از زیر آب خارج شده مسکن خشکی نشینان و موجودات و گی...
ربع مؤنث . [ رُ ع ِ م ُ ءَن ْ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح احکام نجوم ) ربعی که میان طالع و سابع و عاشر است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
رشید‌الدین فضل‌الله همدانی اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم هجری قمری، زمان غازان خان ایلخانی به وزارت رسید. دوران وزارت او از حساس‌ترین دوره‌های فره...
rebā: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کوسید kuseyd (سنسکریت: kuseyda) ***فانکو آدینات 09163657861
ربا. [ رُ ] (اِخ ) جایگاهی است در بین «ابوا» و «سقیا» ازراه «جاده » میان مکه و مدینه . (از معجم البلدان ).
ربا. [ رُب ْ با ] (هزوارش ، ص ) ۞ بلغت زند و پازند بزرگ و عظیم است . (از برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم ...
ربا. [ رِ ] (ع مص ) افزون شدن .(مصادر اللغة زوزنی ). نشو و نما کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). زیاده شدن . (غیاث اللغات ) (منت...
ربا. [ رِ ] (ع اِ) سود. (لغت محلی شوشتر) (از برهان ). ربوا [ رِ با ]. نفع زر. (لغت محلی شوشتر) (از برهان ). بیشی ، یعنی به نسیه خریدن و فزون ...
ربا. [ رُ ] (نف مرخم ) مخفف رباینده . در ترکیباتی نظیر آهن ربا، دلربا و... صفت مرکبی را تشکیل میدهدکه معنی فاعلی را میرساند. (لغت محلی شوشت...
رباء. [ رَ ] (ع مص ) ۞ منت نهادن و فزونی نمودن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). منت و طول و فزونی بر کسی . (ناظم الا...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.