بعد
نویسه گردانی:
BʽD
بـُعد
گـُسترا ( ریاضی ، فیزیک) ، فرامون
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
چوره باد. [ چ ُ رَ ] (اِخ ) از قرای زنجان رود زنجان قدیم النسق . محصولش دیمی و آبی . رودخانه ٔ کوچکی از میان قریه جاریست که آب آن از چشمه سا...
به سکون و. جداکردن گندم از کاه با کمک باد در گویش کازرونی(ع.ش)
کاغذ باد. [ غ َ / غ َ ذِ / ذْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ کاغذی است معروف که به رشته بسته به هوا کشند. (غیاث ). اسباب بازی کودکان .بادباد...
باد آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) وزیدن باد : باد آمد و بوی عنبر آوردبادام شکوفه بر سر آورد. سعدی .مؤلف آنندراج ذیل این کلمه مصادری را که ...
باد برود. [ دِ ب ُ / بادْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )محرف یا لغتی در باد بروت . رجوع به باد بروت شود.
باد بروت . [ دِ ب ُ / بادْ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از عجب و تکبر و غرور باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). مردم صاحب تکبر و خداوند غرور ...
باد بهار. [ دِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نسیم بهار. (ناظم الاطباء: باد). رجوع به باد بهاران شود.
باد برین . [ دِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد صبا را گویند و آن از مابین مشرق و شمال وزد. (برهان ). باد صبا چه بر بمعنی بالاست و باد صبا م...
باد پسین . [ دِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بمعنی ضرطه . بادی که از مقعد بیرون آید. ابوالمعالی در هجا گوید : وقت گفتن از دهانش آنچنان آید ن...
باد دادن . [ دا دَ ] (مص مرکب ) جامه های پشمینه و موئینه را بمعرض هوای آزاد گستردن تا بیدها بمیرد و غله ٔ تر را برای منع از کپک زدن و خشکیدن...