حنین ابن اسحاق
نویسه گردانی:
ḤNYN ʼBN ʼSḤAQ
حنین بن اسحاق ، حنین بن اسحاق بن سلیمان ابن ایوب عبادى، ملقب به ابوزید، پزشک و متکلم نسطورى و مهمترین مترجم آثار یونانى به عربى و سریانى در سده سوم. ضبط لاتینى نامش یوهان نیتیوس است (مایرهوف، ص 708). سوانح زندگى او در منابع قدیم دوره اسلامی نسبتاً به تفصیل آمده است. از جمله ابن ندیم (ص 352ـ353)، ابن جلجل (ص 68ـ70)، ابن ابى اصیبعه (ص 257ـ274)، قفطى (ص 171ـ177) و ابن عبرى (ص250ـ253) هرکدام گوشه هایى از زندگى او را نقل کرده اند که البته گفته هاى آنان گاه ناسازگار و مغشوش است و حتى برخى پژوهشگران جدید را نیز به اشتباه افکنده است. دو رساله از آثار حنین نیز دربردارنده اطلاعاتى سودمند و قابل اعتماد درباره زندگى و شیوه علمی او و شاگردانش است : نخست، رنجنامه اى که وى در آن ماجراى مصائبش در دوره خلافت متوکل را بازگفته و ابن ابى اصیبعه (ص 264ـ270) آن را عینآ نقل کرده است؛ دوم، رسالة حنین ابن اسحق الى على بن یحیى فى ذکر ما ترجم من کتب جالینوس که حنین به خواهش على ابن یحیى درباره ترجمه هاى سریانى و عربى آثار جالینوس نگاشته است (مهدى محقق این رساله را همراه با ترجمه فارسى آن در 1384ش در تهران به چاپ رساند(.
این مقاله شامل این بخشها ست :
1) زندگى
2) مدرسه ترجمه حنین و روشهاى ترجمه او
3) آرا و آثار پزشکى
4) آثار و اندیشه هاى فلسفى
1) زندگى. براساس منابع پیش گفته، حنین ابن اسحاق به سال 194 در حیره* متولد شد (قس د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه: سال 192). پدرش داروفروش (صیدلانى) بود (قفطى، ص 174؛ ابن عبرى، ص250). بنا بر گزارش ابن جلجل (ص 68ـ69)، وى در جوانى مدتى را در فارس به آموختن ادبیات عرب گذراند و گفته اند از خلیل ابن احمد* دانش آموخت (نیز رجوع کنید به قفطى، ص 171؛ ابن ابى اصیبعه ، ص 257؛ ابن عبرى، همانجا؛ و از پژوهشگران معاصر رجوع کنید به یوسف حَبّى، ص 308؛ بروکلمان، ج 1، ص 224؛ قس اولیرى، ص :165 به غلط خالد ابن احمد)؛ اما این مطلب محل تردید است، زیرا خلیل سالها پیش از تولد حنین درگذشته است (رجوع کنید به ابن صاعد اندلسى، ص 192، پانویس 6). از سوى دیگر، بنا بر آنچه ابن ابى اصیبعه از یوسف ابن ابراهیم طبیب نقل می کند، هنگامی که حنین در مجلس درس طب یوحنا ابن ماسویه (رجوع کنید به ابن ماسویه*) در بغداد حاضر میشده تقریباً دوازده سال داشته (رجوع کنید به ص 257ـ259) و احتمال آنکه وى پیش از آن تاریخ سفر علمی قابل توجّهی داشته باشد اندک است.
این را میدانیم که حنین در حوالى سال 211 بخشى از کتابى از جالینوس* در علم تشریح را از یونانى به سریانى ترجمه کرد و به جبرئیل ابن بُختیشوع*، طبیب مشهور دربار مأمون و فرد مورد اعتماد او در بیت الحکمه*، عرضه نمود. جبرئیل چنان از این ترجمه شگفت زده شد که حنین را رَبَّن (معلم، استاد) خطاب کرد و پیش بینى کرد که ترجمه هاى او مترجمان بزرگى چون سَرجیس رأس عینى را از اعتبار خواهد افکند (همان، ص 259). این ترجمه احتمالا نخستین ترجمه حنین بود. او در رساله خود (1384ش، ص 17ـ18) از کتاب فى اصناف الحُمّیات به عنوان نخستین ترجمه اش یاد کرده است که در هفده سالگى براى جبرئیل ابن بختیشوع از یونانى به سریانى درآورده؛ پیش از وى، سَرجیس ترجمه اى نامعتبر از آن انجام داده بود.
ظاهراً این نخستین ترجمه حنین با ترجمه هاى پیشینیان تفاوتى آشکار داشته است، چرا که یوحنا ابن ماسویه، که یکى از اصلی ترین حامیان ترجمه در آن روزگار بود، آن را [از نظر بلاغت] به وحى نزدیک میدانست (رجوع کنید به ابن ابى اصیبعه ، همانجا)، اما حنین خود از ترجمه هاى روزگار جوانىاش راضى نبود و در روزگار بعد در اغلب آنها تجدید نظر کرد (رجوع کنید به ادامه مقاله).
براساس نوشته ابن ابى اصیبعه (همانجا) میدانیم که حنین از این هنگام تا 215 به ملازمت و شاگردى یوحنابن ماسویه مشغول بود و کتابهاى زیادى از آثار جالینوس را براى او از یونانى به سریانى و عربى ترجمه کرد. پیشرفت وى تا پیش از رسیدن به بیست سالگى چندان درخور توجه بود که به زودى به تبحر در زبانهاى یونانى، سریانى و فارسى مشهور شد و نظر مأمون (حک : 198ـ218) را به خود جلب کرد. به گزارش ابن ابى اصیبعه (ص 260)، مأمون اصلاح ترجمه هاى دیگران را نیز به حنین سپرده بود و به او هموزن ترجمه هایش طلا می بخشید. ابن ابى اصیبعه (همانجا) مدعى است که برخى ترجمه هاى حنین از کتابهاى جالینوس و دیگران را به خط کاتب وى، ازرق، دیده که بر همه آنها نشان مأمون خلیفه بوده و حنین بر روى برخى از آنها نکاتى به یونانى نوشته بوده است (براى آگاهى از جنس و خط این کتابها رجوع کنید به همان، ص270ـ271).
به نظر میرسد حنین تا پیش از تشکیل حلقه ترجمه خود، دستکم ده سالى را به تنهایى به کار ترجمه گذراند و در این مدت بویژه به ترجمه سریانى کتابهاى جالینوس براى پزشکان جندى شاپور مقیم بغداد مشغول بود (رجوع کنید به ادامه مقاله).
احاطه بسیار زیاد حنین بر آثار جالینوس و بقراط و آشنائی اش با علوم یونانى بتدریج سبب شد که به عنوان دانشمندى برجسته و پزشکى حاذق نامور شود. از گزارش مسعودى (مروج، ج 4، ص 379ـ381) میدانیم که او در مجلس علمی خلیفه الواثق (حک : 227ـ232) شرکتى فعال داشت، با این همه تا پیش از حکومت متوکل (حک : 234ـ247) از حضور حنین در میان پزشکان دربار عباسى اطلاعى در دست نیست. وى ظاهراً در بیست سال باقى عمرش، در آرامش، بکار ترجمه و طبابت سرگرم بود و دو ماه مانده به مرگ، ترجمه فی اجزاء الطّب جالینوس را آغاز کرد؛ ترجمه اى که مجال به پایان رساندنش نیافت و پسرش اسحاق آن را به انجام رساند (حنین ابن اسحاق، 1384ش، ص 38، افزوده على ابن یحیى؛ قس همو، 1928، مقدمه مایرهوف، ص 27: فى قوام الصناعات). وى در صفر 260 درگذشت (ابن ندیم، ص 352؛ ابن خلّکان، ج 2، ص 218؛ قس ابن ابى اصیبعه ، ص 263ـ 264: سال 264).
از حنین دو پسر به نامهاى داوود و اسحاق برجاى ماند. حنین براى آنان المسائل فی الطب را تألیف و چندین کتاب پزشکى ترجمه کرد. داوود در طب شهرت چندانى نیافت و فقط یک کُنّاش* از خود باقى نهاد. اما اسحاق ابن حنین* طبیب و مترجمی مشهور شد. او علاوه بر تألیف و ترجمه در پزشکى، در فلسفه نیز آثار زیادى را به عربى ترجمه کرد (رجوع کنید به قفطى، ص 172؛ ابن ابى اصیبعه ، ص 261ـ262؛ ابن عبرى، ص 252).
2) مدرسه ترجمه حنین و روشهاى ترجمه او. درباره زمان و چگونگى شکل گیرى حلقه ترجمه حنین، اعضاى آن حلقه و نحوه تعامل آنان با یکدیگر اطلاع دقیقى در دست نیست. از اشاره هاى پراکنده منابع چنین بر می آید که حنین شاگردانى در ترجمه داشته است. براى نمونه ابن جلجل (ص 69) گزارش داده که متوکل حنین را به کار ترجمه گمارد و کاتبانى عالم در اختیار او نهاد. مترجمانى نیز زیر دست او ترجمه میکردند و حنین ترجمه آنان را تصفح و اصلاح میکرد. اما اشارات پراکنده متون براى ترسیم آنچه مکتب ترجمه حنین نامیده میشود، کافى نیست. از میان آنچه منابع دوره اسلامی درباره این مترجم ممتاز گفته اند بیش از همه فقره هاى از عیون الانباء ابن ابى اصیبعه (ص 262) حائز اهمیت است که گرد آمدن گروهى از مترجمان به دور حنین را توجیه میکند.
آنچه حنین را از دیگر مترجمان زمانه خود ممتاز میکرد، صرفاً احاطه او به زبانهاى یونانى و سریانى و عربى نبود بلکه عاملى مهمتر، یعنى دانش بى نظیر او در طب یونانى و بویژه آراى جالینوس، بود، چنانکه دیگر مترجمان آثار طبى از یارى وى بى نیاز نبودند. او در رساله خود درباره آثار جالینوس 129 کتاب وى (با تمام جزئیات موضوعات و فصول) را برمی شمارد و داورى خود را درباره ترجمه هاى این آثار ابراز میکند. منطق توالى این آثار نه الفبایى است و نه براساس ترتیب تألیف یا ترجمه، بلکه به نظر میرسد نوعى ترتیب آموزشى و موضوعى در به خاطر سپردن و به یاد آوردن اسامی کتابهاى جالینوس به حنین کمک کرده است. اولین و دومین کتاب، فهرست خود نوشته آثار جالینوس (فینکس) و در ترتیب خواندن کتابهاى او (فى مراتب قرائت کتب جالینوس رجوع کنید به جالینوس*، بخش :2 آثار) است. چهار کتاب بعدى، آنچنان که خود حنین (1384ش، ص 5ـ6) نیز یادآور شده، به ترتیب همان کتابهایى است که معلمان قدیم طب در اسکندریه، برنامه درسى خود را با آنها شروع میکردند.
کتابهاى هفتم تا بیستم این فهرست نیز در زمره کتابهاى درسى مدرسه پزشکى اسکندریه بودند. این هجده کتاب همراه با کتاب فى الحیلة لحفظ الصحة، که حنین در ردیف هشتاد و چهارم از آن نام برده است (رجوع کنید به همان، ص 47)، در مجموع جوامع اسکندرانیین* را تشکیل می داده اند.
حنین رساله ترجمه هاى آثار جالینوس را در 48 سالگى، یعنى به سال 242 (1167 اسکندرانى)، نگاشت و در 250 (1175 اسکندرانى)، یعنى ده سال پیش از مرگش، اطلاعات آن را روزآمد کرد و در آن قسمت عمده اى از 39 سال فعالیت خود و یارانش را در زمینه ترجمه بازگفت (رجوع کنید به همان، ص 63ـ64)، اما اطلاعات این رساله و سایر منابع در تعیین زمان دقیق شکل گیرى حلقه او چندان راهگشا نیست. سال تولد حُبَیش ابن حسن اَعسم دمشقی، عیسى ابن على و عیسى ابن یحیى، سه تن از اعضاى پرکار حلقه حنین، معلوم نیست. همچنین، در رساله درباره زمان ترجمه هاى یاران حنین هیچ ذکرى به میان نیامده است. تاریخ درگذشت هیچیک از سفارش دهندگان این ترجمه ها نیز به قبل از زمان نگارش رساله، یعنى 242، باز نمی گردد. فقط می دانیم اسحاق، فرزند حنین، در 215 به دنیا آمد (رجوع کنید به سزگین، 1967، ج 3، ص 267)، پس بعید است پیش از سال 230 ترجمه اى کرده باشد. ظاهراً زمان آغاز همکارى او با پدرش حوالى 225 بوده است. حنین در این هنگام اندکى از سى سالگى فراتر رفته بود و خود (1384ش، ص 6) اشاره میکند که در این سن علومی درخور توجه آموخته و کتابهاى بسیار اندوخته بود. این تاریخ حدسى مناسب براى زمان شکل گیرى حلقه ترجمه اوست، اما اوج فعالیتهاى ترجمانى این گروه ظاهراً بین سالهاى 230 تا 240 بوده است.
به عقیده حنین ضعف ترجمه هاى پیشینیان اغلب از سر بدفهمی محتواى آثار یونانى بود. کسانى چون منصور ابن اثاناس، مترجم فى الاخلاق، و ابن سهدا/ شهدا، مترجم فی الفرق، مترجمانى ناتوان بودند (رجوع کنید به همان، ص 5،60)، کسانى چون سَرجیس رأس عینى نیز پیش از ورزیدگى در مدرسه اسکندریه از عهده فهم و ترجمه آثار برنمی آمدند (رجوع کنید به همان، ص 11). چهل و پنج ترجمه سریانى حنین از آثار جالینوس پیشتر از او به دست همین مترجمان به سریانى درآمده بود. بدینسان پیش بینى بختیشوع درباره حنین درست بود. سزگین (1974، ص 454) بر آن است که بسیارى از آثار یونانى پیش از حنین، افزون بر سریانى، به عربى نیز ترجمه شده بود، در غیر این صورت حنین نمیتوانست بدون وجود سنّتى پرسابقه در زبان عربى، از هفده سالگى به ترجمه آثار دشوار علمی بپردازد. به عقیده او (همانجا) یازده اثر بقراط* و 46 اثر جالینوس که یعقوبى (ج 1، ص 114ـ118) از آنها یاد کرده، جملگى پیش از ترجمه حنین ترجمه هایى داشته است.
حنین روى هم رفته 85 ترجمه سریانى از 84 اثر جالینوس و هشت اصلاح و تلخیص ترجمه پیشینیان از آثار وى را به انجام رساند. بیشتر این ترجمه ها با حمایت اشخاص و برخى به درخواست شاگردان صورت گرفت. شاگردان حنین در ترجمه هاى سریانى نقش چندانى نداشتند، اما ترجمه آثار جالینوس به زبان عربى فعالیتى است که شاگردان حنین نیز در آن مشارکتى جدّى داشتند (براى اطلاعات تفصیلى در این زمینه رجوع کنید به هاشمی، 1384ش، ص 35ـ36؛ نیز رجوع کنید به همان، جدول 1).
باید افزود، ترجمه هاى مکتب حنین را نمیتوان بدون توجه به سفارش دهندگان ترجمه ها بررسى کرد. حنین در رساله خود (1384ش، ص 2) از على ابن یحیى می پذیرد که هر ترجمه برحسب قوّت مترجم کتاب و کسى که کتاب براى او ترجمه شده است، شکل میگیرد. به تصریح حنین، هر قدر که سَلمُویة ابن بنان (متوفى 225) فهم طبیعى و درایت و عنایت خاص خود را در خواندن کتابها آشکار میکرد، شوق حنین نیز در ویراسته کردن ترجمه ها افزون میشد (همان، ص 7) و چون یوحنا ابن ماسویه (متوفى 243) سخن آشکار را دوست داشت و پیوسته مترجم را بدان ترغیب میکرد، حنین نیز در شرح و ایضاح کامل معانى میکوشید (همان، ص 9) و اگر قرار بود چیزى براى او تلخیص کند بسیار دقت و توجه میکرد (همان، ص 17). براى بختیشوع ابن جبرائیل (متوفى 256 یا 257) از سر "عنایت و استقصاء" ترجمه میکرد (همان، ص 11) و جایى که مردى خوش فهم، همچون محمد ابن عبدالملک، ترجمه اى را سفارش میداد، حنین در تلخیص اثر مبالغه میورزید (همان، ص 28). با آنکه حنین در ترجمه هایش سلیقه حامیان را رعایت میکرد، گویا در مواردى حامیانْ خود نیز در عبارات او تصرفاتى میکردند و ناسخان به اختیار خود از نسخه اصلى یا نسخه تغییریافته رونویسى میکردند (رجوع کنید به همانجا). گاه تصرفات ناسخان یا خوانندگانى که میخواستند ترجمه اى را اصلاح کنند چندان زیاد و نادرست بود که حنین نیز آن اثر را باز نمی شناخت و تردید میکرد که ترجمه از آن او باشد (براى نمونه رجوع کنید به ترجمه سریانى کتاب فى التریاق الى بمفولیانس؛ حنین ابن اسحاق، 1384ش، ص 46).
شیوه ترجمه حنین با مترجمان پیش از او تفاوتهایى در خور توجه دارد. خلیل ابن ایبک صَفَدى (ج 1، ص 79) روش او را ترجمه معنایى در برابر ترجمه هاى تحت اللفظى، معرفى کرده و این روش را درست تر دانسته و ضمناً نوشته که ترجمه هاى حنین تنها در علوم ریاضى که حوزه تخصصى مترجم نبوده محتاج تهذیب و اصلاح است و در زمینه هاى پزشکى، منطق، علوم طبیعى و الاهیات، دقیق و قابل اعتماد است. اما برگشترسر*، یکى از مهمترین پژوهندگان آثار حنین، بر آن است که حنین و شاگردش، حُبَیش، بیش از هر مترجم دیگر در بیان درست و واضح محتواى متون یونانى بر خود سخت میگرفتند و حتى به قیمت از دست رفتن زیبایى کلام بر ترجمه حرفى اصرار داشتند (ص 28ـ29).
از دیگر ویژگیهاى ترجمه هاى حنین تصرفات فرهنگى او در متون اصلى است. نمونه اى برجسته از این موضوع در ترجمه تعبیر الرویاى ارطامیدورس اِفْسُسى پیداست. در این اثر حنین واژه یونانى çθεόبه معناى اله و جمع آن θεό ιبه معناى آلهه را آنجا که درخور اوصاف خداوند است به اللّه و در غیر این صورت به الملک یا الملائکة ترجمه کرده است تا الاهیات شرک آمیز یونانى را از متن کتاب بزداید (رجوع کنید به دبیان، ج 1، ص 108ـ109).
یکى از مهمترین اصول ترجمه نزد حنین و احتمالا شاگردان او تصحیح انتقادى متن یونانى پیش از ترجمه آن بوده است. به نظر کرمر (ص 12ـ13) روشهاى تحلیل و تأویل لغوى متن را نخست شارحان یونانى ـ اسکندرانى آثار هومر و ارسطو بکار بردند و حنین و اصحاب او پیرو سنّت آنان بودند (نیز رجوع کنید به اولیرى، ص 256، که قائل است حنین روش نقد متون را به همراه زبان یونانى در اسکندریه آموخت) اما به عقیده زکى اسکندر این روش محققانه ظاهراً در زمان حنین و پیش از او سابقه نداشته است (رجوع کنید به زندگینامه علمی دانشوران، ج 15، ص 235). آنچه حنین (1384ش، ص 5) ذیل معرفى فى الفرق جالینوس میآورد حاوى اطلاعاتى مهم درباره روش تصحیح متون در مکتب اوست. پایبندى وى به روش تصحیح متون منحصر به ترجمه هاى دوره میانسالی اش نیست. او در ابتداى جوانى نیز از این ضرورت آگاه بود، اما در این دوره امکان دستیابى اش به نسخه هاى متعدد کمتر بود. او هیچگاه نادرستى و نارسایى ترجمه هاى جوانى خود را به سبب ناآگاهى از موضوع یا عدم تسلط به زبان یونانى ندانسته، بلکه عامل این نقصان را صرفاً دست نیافتن به نسخه منقح و درست معرفى کرده است (براى نمونه رجوع کنید به همان، ص 12). گاه با دست یافتن به نسخهاى بسامان تر و درست تر ترجمه ای را براى دومین بار (براى نمونه: فى القوى الطبیعیة) اصلاح میکرد (رجوع کنید به همانجا)، گاهى نیز برغم همه کوششها فقط یک نسخه از یک متن می یافت، مثلا از فى علم ارسسطراطس فى التشریح جز یک نسخه با افتادگى و نقص فراوان به دست نیاورد و بدین سبب با رنج بسیار آن را تلخیص کرد ولى مفهوم کتاب به دست آمد. حنین در این ترجمه و تصحیح انتقادى خود را ملزم ساخت که در حد توان از معانى موردنظر جالینوس عدول نکند (همان، ص 24ـ25).
3) آرا و آثار پزشکى. حنین یکى از پرکارترین دانشمندان دوره اسلامی است. ترجمه ها و تألیفات عربى و سریانى بسیارى به او نسبت داده شده است. براى نمونه، ابن ابى اصیبعه (ص 271ـ274) 111 کتاب و رساله تألیفى او را برشمرده است. در رساله ترجمه هاى آثار جالینوس نیز به 85 ترجمه سریانى و 33 ترجمه عربى حنین از آثار جالینوس اشاره شده است. پژوهشگران جدید نیز کتابشناسیهایى از آثار او عرضه کردهاند (براى نمونه رجوع کنید به سامرائى و علوچى، ص 47ـ204؛ دبیان، ج 1، ص 128ـ174).
احتمالا بخشى از این آثار پرشمار را شاگردان مدرسه ترجمه حنین زیر نظر او انجام دادهاند (رجوع کنید به احمدامین، ج 1، ص 285) یا شاید چند اثرى از آثار شاگردان او، بویژه حبیش، به نام وى معروف شده باشد (ابن ندیم، ص 348). قفطى (ص 177)، با اشاره به اینکه نام حبیش به حنین تصحیف پذیر است، برخى ترجمه هاى حنین را اثر حبیش دانسته است (نیز رجوع کنید به ابن عبرى، ص 252ـ253؛ حبیشبن حسن اعسم دمشقى*)، اما شمار این ترجمه هاى منحول را نمیتوان چندان زیاد دانست، زیرا مهمترین منبع اطلاع ما از ترجمه هاى حنین و حبیش رساله ترجمه هاى آثار جالینوس است که در آن حنین با فعل و ضمیر اول شخص از خود یاد کرده و ازاینرو امکان خطاى نسخه برداران در تصحیف حبیش به حنین منتفى است (براى آگاهى از نقش حنین و شاگردانش در ترجمه آثار جالینوس رجوع کنید به هاشمی، 1385ش، ص 47ـ55، جدول 2).
بیشترین ترجمه ها و نگارشهاى حنین در حوزه پزشکى است. براساس فهرست دبیان (ج 1، ص 144ـ161)، او در این رشته 58 کتاب به عربى و 75 کتاب به سریانى ترجمه کرد. آنچه او به سریانى درآورد جملگى اثر جالینوس بود بجز یک اثر از اریباسیوس* (متولد 325؛ رجوع کنید به همان، ج 1، ص 154ـ161). در میان ترجمه هاى عربى نیز علاوه بر آثار جالینوس و بقراط، دو اثر از اریباسیوس (رجوع کنید به ابن ندیم، ص350)، یک اثر از بولس*/ فولس اجانیطى (همان، ص 351؛ ابن عبرى، ص 176) و یک اثر منسوب به ارسطو به نام المسائل الطبیعیة على نحو المدخل الى صناعة الطب (ششن و همکاران، ص 211) دیده میشود. مشهورترین ترجمه طبى حنین جوامع شانزدهگانه از آثار جالینوس است که با عنوان جوامع الاسکندرانیین به توسط فؤاد سزگین، در فرانکفورت 2004 به چاپ رسیده است.
حنین طب را دانشى نظرى میدانست و منطق علاج او نیز براساس مبانى طب یونانى و اعتدال بخشى به طبایع چهارگانه استوار شده است (دبیان، ج 1، ص 95؛ نیز براى نمونه اى از تجویزهاى درمانى او براساس این منطق علاج رجوع کنید به حنین ابن اسحاق، 1928، ص 178).
دو نگارش طبى نیز از او با این مشخصات منتشر شده است: المسائل فى الطب للمتعلمین، چاپ محمد على ریّان و جلال محمد موسى و مرسى محمد عرب، قاهره 1978؛ شرح کتاب جالینوس الى اغلوقن فى التأتى لشفاء الامراض، چاپ محمدسلیم سالم، قاهره 1982.
المسائل فی الطب یا المدخل الى الطب نیز از مشهورترین آثار طبى حنین است. به گفته ابن ابى اصیبعه (ص 271) حنین این کتاب را ناتمام گذاشت و حبیش اعسم آن را به پایان برد. سزگین (1967، ج 3، ص250) این کتاب را از کثیرالانتشار ترین ترجمه هاى عربى به لاتینى در غرب میداند.
4) آثار و اندیشه هاى فلسفى، حنین در فلسفه و منطق نیز چندین تألیف و ترجمه عربى و سریانى دارد. او افزون بر ترجمه رساله هاى فلسفى جالینوس، از جمله فى البرهان و فى القیاسات الوضعیّة و فى اَنَّ المحرّک الاول لایتحرّک (حنین ابن اسحاق، 1384ش، ص 58ـ59، 62)، بخشى از تلخیصهاى جالینوس از نوزده رساله افلاطون را به عربى درآورد (براى فهرست این رساله ها رجوع کنید به همان، ص 61ـ62). همچنین السیاسة و النوامیس و طیمائوس افلاطون را ترجمه کرد (ابن ندیم، ص 306). ابن ندیم (ص 349) به ترجمه کتابى از جالینوس به نام ما ذکره افلاطون فى طیمائوس نیز اشاره کرده است. این اثر احتمالا قسمتى از مقاله سوم جوامع کتب افلاطون با عنوان جوامع الکتاب المعروف بطیماوس فى العلم الطّبیعى است (رجوع کنید به حنین ابن اسحاق، 1384ش، همانجا) که بدوى در افلاطون فى الاسلام (ص 85ـ119) آن را منتشر ساخت.
حنین همچنین اثرى با نام فیما یقرأ قبل کتب افلاطون نگاشت (ابن ابى اصیبعه ، ص 273) که در حکم زمینه و مقدمه مطالعه آثار افلاطون است. این اثر نشان دهنده کوشش او در پایه گذارى سنّت درست مطالعه آثار فلسفى یونان است؛ کوششى که با ترجمه هاى فلسفى اسحاق ابن حنین با جدیت بیشتر پیگیرى شد. اشتاین اشنایدر (ص 22)، با استناد به ابن ابى اصیبعه ، این کتاب را یکى از تألیفات حنین معرفى کرده، اما بروکلمان (ج 1، ص 225) هم در نقل ضبط اشتاین اشنایدر از نام این تألیف به خطا رفته است هم در ترجمه دانستن آن. مترجمانِ عربىِ کتابِ بروکلمان نیز با جعل عنوان رسالة عمّا یجدر بالمرء قرائته من کتب افلاطون، منشأ بروز اشتباهاتى در کتابشناسیهاى حنین شده اند (رجوع کنید به ج 4، ص110؛ براى نمونه اشتباهات رجوع کنید به دبیان، ج 1، ص 164، که به پیروى از بروکلمان این اثر مجعول را در زمره ترجمه هاى عربى حنین در فلسفه ذکر کرده است).
حنین به آثار ارسطو نیز بى توجه نبود. او المقولات (قاطیغوریاس) را به عربى درآورد (ابن ندیم، ص 309)، ترجمه یحیى بن بطریق از السماء و العالم را تصحیح کرد (همان، ص 311) و دو کتاب نیز درباره این اثر نگاشت: جوامع کتاب السماء و العالم، و جوامع تفسیر القدماء الیونانیین لکتاب أرسطوطالیس فى السماء و العالم (ابن ابى اصیبعه ، ص 273ـ 274). ارزش برخى ترجمه هاى حنین از شروح یونانى ارسطو در آن است که اصل یونانى این آثار در دست نیست. دو نمونه از این شروح، تفسیر المفیدوروس لکتاب أرسطوطالیس فى الآثار العُلْویة و مقالة الإسکندر الأفرودیسى فی الزمان است (براى متن چاپ شده این دو اثر رجوع کنید به اسکندر افرودیسى، ص 19ـ24؛ المپیودورس، ص 83ـ190). ترجمه هاى سریانى حنین نیز گاه واسطه ترجمه عربى برخى آثار ارسطو شده است. مثلا، ترجمه عربى مقاله دوم از السماع الطبیعى برگردان یحیى بن عدى (رجوع کنید به ابن ندیم، ص310)، الکون و الفساد و کتاب النفس و کتاب العبارة (بارى أرمینیاس) هر سه برگردان اسحاق ابن حنین (همان، ص 309، 311) و نیز مقالة اللام از کتاب الحروف برگردان متى بن یونس (همان، ص 312)، بعد از ترجمه سریانى حنین از این آثار انجام گرفت. به تصریح ابن ندیم (ص310)، ابنعدى در ترجمه خود از ترجمه سریانى حنین استفاده کرده است و ب اتوجه به اینکه ترجمه هاى سریانى معمولا واسط هائى میان متون یونانى و ترجمه هاى عربى بوده، این گمان رواست که اسحاق ابن حنین و متى بن یونس نیز در کار خود از ترجمه هاى سریانى حنین استفاده کرده باشند. حنین جز این ترجمه ها و تألیفات مربوط به آثار یونانى، کتابهاى مستقلى نیز در فلسفه و منطق نگاشته است. ابن ابى اصیبعه (ص 273) چهار تألیف منطقى به او نسبت داده است. مشهورترین این تألیفات ظاهراً کتاب فی المنطق بوده است که دیگران نیز تقسیم بندى و ساختار بدیع آن را ستوده اند (رجوع کنید به ابن جلجل، ص 69؛ قفطى، ص 171). دیگر اثر معروف او در فلسفه، نوادر الفلاسفة و الحکماء و آداب المعلمین القدما است (ابن ابى اصیبعه ، همانجا) که گزیده گوییهاى پراکنده از حکیمان باستان است. اصل این اثر ظاهرآ در دست نیست. بدوى مختصر بر جاى مانده از آن را، که آداب الفلاسفة نام دارد، منتشر کرده است (درباره منشأ این کتاب و ترجمه هاى عبرى و اسپانیایى آن رجوع کنید به حنین ابن اسحاق، 1406، مقدمه بدوى، ص10ـ19). یک بخش از این کتاب با عنوان "اجتماعات الفلاسفة فى بیوت الحکمة فى الاعیاد و تفاوض الحکمة بینهم" را برخى پژوهشگران، از جمله بروکلمان (ج 1، ص 225)، به اشتباه، اثرى مستقل تلقى کردهاند (نیز رجوع کنید به دبیان، ج 1، ص 162).
هیچیک از آثار فلسفى برجاى مانده از حنین در بردارنده رأى و نظرى بدیع نیست. او اگرچه ترجمه هاى مهمی در فلسفه داشت، برخلاف قول شهرستانى (ج 2، ص 158) که او را در زمره فلاسفه اسلامی شمرده است، فیلسوف نبود. حنین چند اثر در کلام فلسفى نگاشت که نشانه قوّت وى در این زمینه است. به علاوه، او عهد عتیق را از یونانى به عربى ترجمه کرد (مسعودى، تنبیه، ص 112). حنی نآموختن تعالیم الهیات نسطورى را احتمالا در حیره آغاز کرد و آن را تا مرحله اى پیش برد که سزاوار زنار بستن شد. در منابع به زنار بستن او اشاره شده است (رجوع کنید به قفطى، همانجا؛ ابن ابى اصیبعه ، ص 262؛ ابن عبرى، ص 252) و زنار بستن مختص کسانى بود که در مراتب کلیسایى به رتبه شماسیّه میرسیدند. یوسف حَبّى (ص 308، 323) با اشاره به این موضوع، رأى باوم اشتارک را مبنى بر شماسیّه بودن حنین نقل کرده است. فاروق عمر فوزى (ص 438) علت اصلى محنتهاى حنین را در روزگار متوکل، آراى او در فلسفه و منطق و دین دانسته است.
در فهرست ابن ابى اصیبعه (ص 273ـ274) از تألیفات حنین، نام دو اثر به تفکیک از هم آمده است: کتاب فى کیفیة ادراک الدیانة و کتاب فى ادراک حقیقة الادیان، که دو نام براى رسالهاى واحد است (حنین ابن اسحاق، 1997، ص349، پانویس 4؛ براى نشانى چند نسخه خطى از شروح یوحنا ابن مینا قبطى، زنده در سده ششم رجوع کنید به عواد، ص 238). این رساله با رساله دیگرى که حنین خطاب به على ابن یحیى منجم نوشت (رجوع کنید به ابن ابى اصیبعه ، ص 274)، مضامین مشترکى دارد. حنین رساله اخیر را هنگامی نگاشت که على ابن یحیى او را به اسلام دعوت کرد. پرسش اصلى این رساله ها آن است که چگونه انسان درمی یابد دین او حق است و ادیان دیگر باطل؟ (رجوع کنید به حنین ابن اسحاق، 1997، ص 349). یکى دیگر از آثار کلامی چاپ شده حنین، مقالة فى الآجال است. او در این مقاله ارتباط علم پیشین الهى و مرگ را بررسى کرده است. به عقیده او (1991، ص 419ـ420)، مرگ نیز همچون زندگى در زمره امورى است که نه خیر محض است نه شر محض، بلکه گاه خیر است و گاه شر؛ و علم الهى نمیتواند سبب شر باشد (براى آگاهى از دیگر آثار دینى حنین رجوع کنید به همان، مقدمه سمیر خلیل سمیر، ص 413ـ 414).
نظرى به عناوین برخى دیگر از آثار حنین، جامع الاطراف بودن او را آشکار تر میسازد: ترجمه الفراسة، اثر منحول ارسطو (چاپ آنتونلا گرزتى، رم و ونیز 1999)؛ ترجمه تعبیر الرؤیا، اثر ارطامیدورس افسسى (چاپ توفیق فهد، دمشق 1964)؛ ترجمه قصه سلامان و ابسال (چاپ شده در تسع رسائل فى الحکمة و الطبیعیات لابنسینا، استانبول 1298) و تألیف تولد النار بین الحَجَرین، خواص الاحجار، فى سبب الذى صارت له میاه البحر مالحة، فی المدّ و الجزر، مقالة فى قوس قُزَح، کتاب الالوان، کتاب البیطرة، کتاب الفلاحة، کتاب فى الاحکام الإعراب على مذهب الیونانیین؛ فى النحو و تاریخ العالم و المبدأ و الانبیاء و الملوک و الامم و الخلفاء و الملوک فى الاسلام (ابن ندیم، ص 353؛ ابن ابى اصیبعه ، ص 273ـ274).
منابع: ابن ابى اصیبعه ، عیون الانباء فى طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت [ 1965]؛ ابن جلجل، طبقات الاطباء و الحکماء، چاپ فؤاد سید، قاهره 1955؛ ابن خلّکان؛ ابن صاعد اندلسى، التعریف بطبقات الامم : تاریخ جهانى علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجرى، چاپ غلامرضا جمشید نژاد اول، تهران 1376ش؛ ابن عبرى، تاریخ مختصرالدول، چاپ انطون صالحانى، لبنان 1403/1983؛ ابن ندیم (تهران)؛ احمد امین، ضحى الاسلام، بیروت: دارالکتابالعربى، [بى تا.]؛ اسکندر افرودیسى، مقالة الإسکندرالافرودیسى فی الزمان، ترجمة حنین ابن اسحاق، در شروح على ارسطو مفقودة فى الیونانیة و رسائل اخرى، چاپ عبدالرحمان بدوى، بیروت 1986؛ المپیودورس، تفسیرالمفیدوروس لکتاب ارسطاطالیس فى الآثار العلویة، نقل حنین ابن اسحاق و اصلاح اسحاق ان حنین، در همان؛ کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربى، ج 4، نقله الى العربیة یعقوب بکر و رمضان عبدالتواب، قاهره 1975؛ جالینوس، جوامع کتاب طیماوس فی العلم الطبیعى، اخراج حنین ابن اسحاق، در افلاطون فى الاسلام: نصوص، حققها و علق علیها عبدالرحمان بدوى، تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل، 1353ش؛ حنین ابن اسحاق، آداب الفلاسفة، اختصره محمدبن على انصارى، چاپ عبدالرحمان بدوى، کویت 1406/1985؛ همو، رسالة حنین ابن اسحق الى على ابن یحیى فى ذکر ما تُرجِمَ من کتب جالینوس، متن عربى با ترجمه فارسى، چاپ مهدى محقق، تهران 1384ش؛ همو، کتاب العشر مقالات فی العین، چاپ ماکس مایرهوف، قاهره 1928، چاپ افست بیروت [بى تا.]؛ همو، کیفیّة إدراک حقیقة الدیانة للحکیم حنین ابن اسحاق النسطورى المتطبّب (رحمهاللّه!)، [چاپ] سمیر خلیل سمیر، در المشرق، سال 71 (تموز ـ کانون الاوّل 1997)؛ همو، مقالة فى الآجال، [چاپ] سمیر خلیل سمیر، در المشرق، سال 65، ش 1 و 2 (ژانویه ـ دسامبر 1991)؛ احمدبن محمد دبیان، حنین ابن اسحاق: دراسة تاریخیة و لغویة، ریاض 1414/1993؛ عامر رشید سامرائى و عبدالحمید علوچى، آثار حنین ابن اسحاق، بغداد 1974؛ فؤاد سزگین، "مکانة حنین فى تاریخ الترجمة من الاغریقى و السریانى الى العربیة"، در مهرجان افرام و حنین: بغداد 4ـ7 شباط 1974، بغداد: مجمعاللغة السریانیة، 1974؛ رمضان ششن، جمیل آقپنار، و جواد ایزگى، فهرس مخطوطات الطب الاسلامی باللغات العربیة و الترکیة و الفارسیة فى مکتبات ترکیا، استانبول 1404/ 1984؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانى، الملل و النحل، چاپ محمدسید کیلانى، قاهره 1387/1967؛ خلیل ابن ایبک صفدى، الغیث المَسجَم فى شرح لامیّة العجم، بیروت 1411/1990؛ کورکیس عواد، الاصول العربیة للدراسات السریانیة، بغداد 1409/1989؛ فاروق عمر فوزى، حنین ابن اسحق و السلطة العباسیة"، در مهرجان افرام و حنین، همان؛ على ابن یوسف قفطى، تاریخ الحکماء، و هو مختصر الزوزنى المسمی بالمنتخبات الملتقطات من کتاب اخبار العلماء باخبار الحکماء، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیگ 1903؛ جوئل کرمر، احیاى فرهنگى در عهد آل بویه: انسانگرایى در عصر رنسانس اسلامی، ترجمه محمدسعید حنایى کاشانى، تهران 1375ش؛ مسعودى، تنبیه؛ همو، مروج (بیروت)؛ احمد هاشمی، "آرا و آثار حنین ابن اسحاق"، مجله تاریخ علم، ش 5 (بهار و تابستان 1385)؛ همو، "مدرسه ترجمه حنین ابن اسحاق"، مجله تاریخ علم، ش 4 (پاییز و زمستان 1384)؛ یعقوبى، تاریخ؛ یوسف حبىّ، "حنین ابن اسحاق"، در مهرجان افرام و حنین، همان؛
Gotthelf Bergstrasser, Hunain ibn Ishak und seine Schule, Leiden 1913; Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949; Dictionary of scientific biography, supplement I, ed. Charles Coulston Gillispie, New York: Charles Scribner's Sons, 1981, s.v. "Hunayn ibn Ishaq. Hunayn the translator" (by Albert Z. Iskandar); EI2, s.v. "Hunayn b. Ishak Al-Ibadi" (by G. Strohmaier); M. Meyerhof, "New light on Hunain ibn Ishaq and his period", Isis, 8(1926); De Lacy O'leary, How Greek science passed to the Arabs, London 1980; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden 1967- ; Moritz Steinschneider, Die arabishen Ubersetzungen aus dem Griechischen, Graz 1960.
/ سید احمد هاشمی /
دانشنامه بزرگ=دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
حُنَیْن بن اسحاق(به سریانی: Hunein Bit Ishak)(به عربی: أبو زید حنین بن إسحاق العبادی) (به لاتین: Johannitius) از بزرگان مشهور و تاثیرگذار مسیحی نسطوری و دانشمند و پزشک معروف دوره عباسی در سده نهم میلادی بود.
بیشتر شهرت حنین بن اسحاق به دلیل ترجمههای علمی و پزشکی از زبان یونانی به عربی وسریانی در دوره طلایی خلافت عباسیان است.
منبع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Hunayn ibn Ishaq»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد (بازیابی در ۳۰ آوریل ۲۰۱۱).
ن • ب • و
دانش پزشکی در تمدن اسلامی
پزشکان
قرن هفتم میلادی ابوحفصه یزید • مسرجویه • نافی بن هریث[نیازمند منبع]
قرن نهم میلادی البوبصر • جابر بن حیان • حنین بن اسحاق • یحیی بن صرافیون • ابویوسف کندی • ابن ماسویه • ابن ربن طبری • الروحاوی
قرن دهم میلادی قسطا بن لوقا بعلبکی • ابوالعلاء شیرازی • عبدالحسن الطبری • ناتلی • ابو منصور حسن بن نوح قمری • ابوزید بلخی •اسحاق بن سلیمان اسرائیلی • مجوسی اهوازی • ابوسهل مسیحی جرجانی • ابو منصور موفق هروی • محمد زکریای رازی •ابن جلجل • زهراوی • احمد بن جزار • الکشکری[نیازمند منبع]
قرن یازدهم میلادی ابوعبید جوزجانی • ابن هیثم • علی بن رضوان • ابن سینا • ابراهیم بن زعفران • ابن الوفید • ابو سعید عبیدالله بن بختیشوع •ابن بطلان • ابن الکتانی • ابن جزلاء • ماسویه مردینی • یوسف العلاقی • ابن الذهبی • ابن ابی صادق
قرن دوازدهم میلادی ابن ابی بیان • احمد بن فاروق • اسماعیل گرگانی • ابن هبل • ابوسهل مسیحی • موسی بن میمون • ابن سرابی • ابن زهر •یعقوب بن اسحاق اسرائیلی
قرن سیزدهم میلادی سعدالدوله ابهری • شهرزوری • رشیدالدین الصوری • امینالدین رشیدالدین وطوط • ابراهیم بن رمبام • داوود ابوالفضل • دخوار •ابن ابی اصیبعة • یوسف بن جده • موفقالدین عبداللطیف بغدادی • ابن نفیس • زکریای قزوینی • نجیبالدین سمرقندی •قطبالدین شیرازی • ابن القف
قرن چهاردهم میلادی محمد بن محمود آملی • النقوری • الاقصری • زین العطار • منصور بن الیاس • جغمینی • مسعود بن محمد سجزی •نجمالدین محمد بن الیاس شیرازی • ضیاءالدین نخشبی • سدیدالدین کازرونی • یوسف بن اسماعیل کوتوبی •لسان الدین بن خطیب • رشیدالدین فضلالله همدانی
قرن پانزدهم میلادی ابو سعید العفیف • محمودعلی استرآبادی • حسینی اصفهانی • برهانالدین کرمانی • شرفالدین صابونجی اوغلی •محمد بن یوسف هروی • نوربخشی • شیخ محمد بن ثعلب
آثار قانون در طب • Anatomy Charts of the Arabs • کتاب الشفاء • Book of the Ten Treatises of the Eye • De Gradibus • التصریف لمن عجز عن التألیف •ذخیره خوارزمشاهی • الروحاوی
مراکز بیمارستان • بیمارستان نورالدین
ردههای صفحه:
• زادگان ۸۰۹ (میلادی(
• درگذشتگان ۸۷۳ (میلادی(
• اهالی عراق
• پزشکان اهل عراق
• اهالی عراق بر پایه شهر
• پزشکان دوره خلافت عباسی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.