پکه
نویسه گردانی:
PKH
تلفظ: Pekah
وصله (لهجه خورموجی دشتی - استان بوشهر)
مثال:
در ماجرای خواستگاری یک جوان سیه چرده از دختری جت:
می گن جت بدرگن الا سپیدن
پکه سیه و سپید هیش کش ندی ین (شاعر: مرحوم علی مرادی)
معنی:
می گویند قوم جت (تلفظ: Jat - نام قومی است که شغل آن ها ساربانی شتر بوده است و از لحاظ اجتماعی از بقیه اقوام پایین تر شمرده می شده است) شان پایینی دارند ولی [حداقل] پوست شان سفید است و دیده نشده است کسی سیاه را به سفید وصله زند.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
پکه . [ پ ِ ک ِ ] (اِخ ) ۞ ژان . طبیب و کالبدشکاف فرانسوی . متولد در دیپ مولد 1622 و وفات 1674 م . او کاشف مجاری کیلوس است .