اجازه ویرایش برای همه اعضا

قوم لک

نویسه گردانی: LK
لَک نام قومی است ساکن در غرب ایران که به زبان لکی سخن می‌گویند. مهمترین ایلات لک عبارتند از جلالوند، عثمانوند، سلسله، دلفان، ایل ایل مافی و ایل باجلان‌، که در نواحی ایلام و کرمانشاه و لرستان ماوا داشته‌اند. [۵]. طوایف لک که در لرستان زندگی می‌کنند غیر از طوایف لر هستند."[۳] شاه عباس اوّل در دورهٔ صفویه لک‌ها را به لرستان منتقل کرد و درآنجا سکونت داد و طایفهٔ «سلسله» که قبلاً در منطقهٔ ماهی‌دشت کرمانشاه ساکن بود و طایفهٔ «دلفان» در قرن سوم تیولی در شمال لرستان داشته‌اند و طایفهٔ « باجلان» از منطقهٔ موصل آمده است. در دوره قاجار، به علت انتقام گیری از زندیه، بسیاری از طوایف لک، منقرض و به نقاط مختلف پراکنده شده اند.[۳] برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-گورانی در میان لری و گورانی قرار داده ولی همانندی‌های آن بیشتر به سمت لری می‌دانند. Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? [۶] [۷] برخی زبان‌شناسان هم لکی را کاملاً در دستهٔ لری طبقه‌بندی کرده‌اند.[۸] [۱] زین‌العابدین شیروانی مؤلف سفرنامه بستان‌السیاحه در سده ۱۹ میلادی لک‌ها را جزئی از گروه‌های لر آورده‌است. در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه گردآورنده فرهنگ لغات لکی، لک‌ها را لر می‌داند. محل تمرکز لک‌ها در غرب ایران محتویات [نهفتن] ۱ محل زندگی لک‌ها در غرب ایران ۲ جستار وابسته ۳ پانویس ۴ پیوند به بیرون محل زندگی لک‌ها در غرب ایران [ویرایش] لک‌ها در سرتاسر ایران پخش شده‌اند، ولی در غرب ایران تمرکز بیشتری دارند.[۱۱] با استقرار مملکت داری به شیوه نوین و تقسیم کشور به واحدهای سیاسی به نام‌های ایالات، ولایات و آنگاه استان‌ها، لک‌ها نیز، بین چندین واحد کشوری تقسیم شدند. امروزه لک‌ها در غرب ایران، عمدتا در استان‌های لرستان، همدان، ایلام، کرمانشاه، کردستان، زنجان، و آذربایجان غربی، زندگی می‌کنند. ایل چهاردولی در منطقه چهاردولی شهرستان شاهین‌دژ در جنوب آذربایجان غربی و شهرستان قروه در جنوب شرقی استان کردستان و شهرستان اسدآباد در غرب استان همدان ساکن هستند و با زبان لکی صحبت می‌کنند.[۱] سکونتگاه اصلی لک‌ها شرق و شمال و غرب لرستان، جنوب و غرب استان همدان، شرق استان کرمانشاه و شرق استان ایلام است. لک‌ها بیشتر در شهرهای، الشتر، نورآباد، کوهدشت، هرسین، کنگاور، صحنه، شیروان، چرداول، دره‌شهر، آبدانان، تویسرکان، نهاوند، کرمانشاه و خرم‌آباد و همدان ساکنند. در غرب ایران لک‌ها را پشتکوهی و فیلی نیز میخوانند. حوزه گسترش گویش لکی عبارت است از:[۱۱] ۱- بخش چغلوندی یا هرو در شرق لرستان. ۲- شهرستان سلسله یا الشتر در شمال شرقی لرستان. طایفه حسنوند در الشتر از طوایف لک هستند. ۳- شهرستان دلفان یا نورآباد در شمال غربی لرستان، بخش کاکاوند و دلفان. ۴- شهرستان کوهدشت در غرب لرستان، بخش کونانی با طایفه‌هایی همچون ایتیوند، اولادقباد، امرایی، آزادبخت، گراوند و شاهیوند، نورعلی . ۵- شرق استان کرمانشاه در مناطق کنگاور، صحنه و هرسین. اهالی هرسین و طوایف کاکاوند، بالاوند، جلالوند و عثمانوند که به گویش لکی تکلم می‌کنند. ۶- ایلام در دینور و دره شهر و آبدانان ۷- بخش‌هایی از طوایف لک در کرکوک و خانقین در کردستان عراق، سکونت دارند. در کردستان عراق تعداد گویشوران لک بیشتر از ایران است.[۱۱] ۸- بخش‌هایی از طوایف لک در کردستان ترکیه، سکونت دارند.[۱۱] مردم لک در پی مهاجرت‌ها در بیرون از لکستان (منطقه لک‌نشین زاگرس) نیز یافت می‌شوند. برای نمونه دهستان لکستان در در استان آذربایجان غربی و عده‌ای از ساکنان میانکاله و روستای زاغ‌ مرز از توابع بهشهر مازندران خود را لک می‌دانند. چهاردولی ها نیز از لک‌ها هستند و تیره‌هایی از لک‌ها در استانهای قزوین و خراسان ساکن هستند. جستار وابسته [ویرایش] زبان لکی پانویس [ویرایش] ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. ص ۱۹۰. انتشارات پرسمان.۱۳۸۲ ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ایزدپناه، ح.: فرهنگ لکی، موسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱. ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ غ. مصاحب. دایرةالمعارف فارسی. ذیل واژهٔ لک ↑ عبدالله شهبازی. مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۱۳۴ ↑ عبدالله شهبازی. مقدمه‌ای بر شناخت ایلات و عشایر.تهران: ۱۳۶۹ ص. ۶۷ ↑ Laki’s disputed identity in the Luristan province. ص. ۱۵، بازدید: آوریل ۲۰۰۹. (پی‌دی‌اف) ↑ نقل منابع از ایزدپناه، ح.: فرهنگ لکی، موسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱. ↑ B. Grimes, (ed.), Luri, in Ethnologues (13th edition), Dallas 1996, p.677 ↑ دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، تهران ۱۳۸۰، ص. ۵۴۸-۵۴۹ ↑ Laki ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ آیت محمدی. سیری در تاریخ سیاسی کرد. ا نتشارات پرسمان. ۱۳۸۲ پیوند به بیرون [ویرایش] رده‌های صفحه: استان لرستان جوامع مسلمان لک
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ali
۱۳۹۸/۰۴/۳۱
0
2

🔵 #جنگرویی؛ (jangroi ) قبیله ایی از دیار زاگرسیان. ✔به نوشته نویسندگان بزرگی همچون رابینیو، پیراوبرلینگ، هنریفیلد و ولادیمیرمینورسکی خاور شناس روسی، جنگروی از قبایل اصیل ایرانی و بنیانگذار اتابکان خورشیدی لرستان بودند، این نویسندگان تاکید دارند که دریڪوندها نیز متعلق به قبیله جنگرو (jangru ) میباشند. رابینو (ص ۲۳) اتابکان لرستان همواره از حمایت همه جانبه دیرڪ وندها برخوردار بودند، این حاکمان که از کردهای آسیایی و از اقوام اصیل ایرانی بودند در فاصله سالهای ۵۸۰ تا ۱۰۰۶(ه ق) بر قسمتهای مهم ناحیه لرستان حکومت میکردند عاقبت پس از قرنها حکومت شرافتمندانه، در سال ۱۰۰۶(ه ق) آخرین حاکم لر (شاهوردیخان) بدلیل تمرد و عصیان و اعلام استقلال از حکومت صفوی توسطه شاه عباس اول کشته شد و سلسله اتابکان لر کوچک منقرض گردید. پس از آن (سلورزیها) نوادگان دختری اتابکان که اینان نیز از قبیله جنگروی بودند توسطه شاه عباس به عنوان والیان (امرای) لرستان منسوب و تا سال ۱۳۰۸ بر این سرزمین حکومت کردند. پس از ماجرای به قتل رساندن شاهوردیخان آخرین اتابک خورشیدی، دیرڪوندها بارها با سپاه شاه عباس در (سالهای ۹۹۶-۱۰۳۸ (

ناشناس
۱۳۹۸/۰۴/۳۱
1
1

🔵 #جنگرویی؛ (jangroi ) قبیله ایی از دیار زاگرسیان. ✔به نوشته نویسندگان بزرگی همچون رابینیو، پیراوبرلینگ، هنریفیلد و ولادیمیرمینورسکی خاور شناس روسی، جنگروی از قبایل اصیل ایرانی و بنیانگذار اتابکان خورشیدی لرستان بودند، این نویسندگان تاکید دارند که دریڪوندها نیز متعلق به قبیله جنگرو (jangru ) میباشند. رابینو (ص ۲۳) اتابکان لرستان همواره از حمایت همه جانبه دیرڪ وندها برخوردار بودند، این حاکمان که از کردهای آسیایی و از اقوام اصیل ایرانی بودند در فاصله سالهای ۵۸۰ تا ۱۰۰۶(ه ق) بر قسمتهای مهم ناحیه لرستان حکومت میکردند عاقبت پس از قرنها حکومت شرافتمندانه، در سال ۱۰۰۶(ه ق) آخرین حاکم لر (شاهوردیخان) بدلیل تمرد و عصیان و اعلام استقلال از حکومت صفوی توسطه شاه عباس اول کشته شد و سلسله اتابکان لر کوچک منقرض گردید. پس از آن (سلورزیها) نوادگان دختری اتابکان که اینان نیز از قبیله جنگروی بودند توسطه شاه عباس به عنوان والیان (امرای) لرستان منسوب و تا سال ۱۳۰۸ بر این سرزمین حکومت کردند. پس از ماجرای به قتل رساندن شاهوردیخان آخرین اتابک خورشیدی، دیرڪوندها بارها با سپاه شاه عباس در (سالهای ۹۹۶-۱۰۳۸ (

کاکاوەن
۱۳۹۹/۰۳/۱۳
4
10

ما لک ها کُرد هستیم و کُرد خواهیم ماند. زبان و فرهنگ و پوشش و موسیقی و همه چیز ما مشابه با کردهای کرمانشاه است، در فرهنگ لُری اگر شباهتی هست از فرهنگ لکی به لری وارد شده است. گلونی را همۀ لرها ندارند، بختیاری و کهگیلویه اصلاً نامش را هم نشنیده اند، اما همۀ کردهای کرمانشاه دارند و حتی تا ترکیه و سوریه هم گلونی به سر می بندند. موسیقی مور با هوره و سیاوچمانه و بیت خوانی و حیران و .. کردها شباهت دارد. تنبور که در میان لک و کردهای گوران مشترک است، در میان کردهای کرمانج هم هست و به دیوان کردی هم شباهت بالایی دارد. لباس ما هم شباهت دارد و اگر به عکس های قدیمی نگاه کنیم می بینیم که همۀ کردهای کرمانشاه و لک ها به مانند هم لباس بلندی به نام (سلته و زون) می پوشیده اند که در میان کردهای کرمانج هم در قدیم مشابه آن وجود داشت و امروز جای خود را به لباس کردی ساده شده ای داده که در قدیم وجود نداشت. اما در میان رها این نوع لباس وجود ندارد و ستره که به عنوان لباس لری تبلیغ می شود، یک لباس کاملا جدید است که از یقۀ انگلیسی اش معلوم است که من درآوردی است و حتی لباس اصیل لرها هم نیست.

ناشناس
۱۳۹۹/۰۶/۲۴
9
6

ماکرد هورانیم من شعر های لکی قدیم رو خوندم یه شبهاهت زبانی باورنکردنی ما یه قومیم از یه ریشه بدونه کوچکترین تردیدی توصیه میکنم ااز ادبیات هورامیم بخونید اونوقت حقیقت رو خواهید فهمید


هادی محمودی
۱۴۰۲/۰۸/۱۰
2
1

چگونگی آمدن لورها به ایران از هند از زبان شاهنامه ازآن پس به هرسو یکی نامه کرد به جایی که درویش بد جامه کرد بپرسید هرجا که بی‌رنج کیست به هرجای درویش و بی‌گنج کیست ز کار جهان یکسر آگه کنید دلم را سوی روشنی ره کنید بیامدش پاسخ ز هر کشوری ز هر نامداری و هر مهتری که آباد بینیم روی زمین به هرجای پیوسته شد آفرین مگر مرد درویش کز شهریار بنالد همی از بد روزگار که چون می گسارد توانگر همی به سر بر ز گل دارد افسر همی به آواز رامشگران می خورند چو ما مردمان را به کس نشمرند تهی دست بی‌رود و گل می خورد توانگر همانا ندارد خرد بخندید زان نامه بیدار شاه هیونی برافگند پویان به راه به نزدیک شنگل فرستاد کس چنین گفت کای شاه فریادرس ازآن لوریان برگزین ده هزار نر و ماده بر زخم بربط سوار به ایران فرستش که رامشگری کند پیش هر کهتری بهتری چو برخواند آن نامه شنگل تمام گزین کرد زان لوریان به نام به ایران فرستاد نزدیک شاه چنان کان بود در خور نیک‌خواه چو لوری بیامد به درگاه شاه بفرمود تا برگشادند راه به هریک یکی گاو داد و خری ز لوری همی ساخت برزیگری همان نیز خروار گندم هزار بدیشان سپرد آنک بد پایدار بدان تا بورزد ب

p A
۱۴۰۳/۰۸/۰۴
0
2

چون خودت بی اصل و نسبی به یه قومیت توهین میکنی . تو کتاب نه شرقی نه غربی نوشته عبدالحسین زرین کوب نوشته که لوریان سیاه چهره و لرها سفیده چهره هستند.



برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.