اجازه ویرایش برای همه اعضا

ابراهیم ادهم

نویسه گردانی: ʼBRʼHYM ʼDHM
ابواسحاق ابراهیم بن اَدهم بن سلیمان بن منصور البلخی العجلی [۱]، متولد سال ۱۰۰ هجری و در گذشته سال ۱۶۱ هجری، اهل بلخ و از صوفیان بنام می باشد.[۲]

فقر و سلوک [ویرایش]

دربارهٔ علت روی آوردن ابراهیم ادهم به سلوک و فقر داستان‌های زیادی روایت شده است، که یکی از آنها این است که می گویند در ابتدا ابراهیم پادشاه بلخ بود، روزی چشمش به مردی افتاد که در زیر سایه کاخ او نشسته بود و دیری نپائید که تکه نان خشکی از خورجین خود بیرون آورد و شربتی نوشید و سپس به پشت خوابید. ابراهیم از دیدن این صحنه مانند آدمی که از خواب بیدار شود از خواب غفلت بیدار شد و دست از لباس پادشاهی برداشت و راه فقر و سلوک را در پیش گرفت.

پس از این ماجرا ابراهیم ادهم از بلخ بیرون آمد و به قولی نُه سال در غار(هفت غار) دامنه بینالود نیشابور سکونت می گزیند و ناشناس زندگی می کند و بعد از اینکه شناخته می شود از نیشابور بطرف مکه و مدینه و به خدمت محمد باقر می رسد و در مکه از دنیا می رود.[۲]

پانویس [ویرایش]

↑ طبقات الصوفیه، ص181
↑ ۲٫۰ ۲٫۱ تاریخ علمای نیشابور، ص 67
منابع [ویرایش]

طبقات الصوفیه، خواجه عبدالله انصاری، مقدمه و تصحیح:دکتر محمد سَروَر مولایی، ویرایش اول، چاپ دوم، انتشارات توس، 1386، تهران.
تاریخ علمای نیشابور(از قرن اول هجری تا کنون)، ابوالقاسم کمالی، چاپ اول، نشر طلایی، پاییز1386، تهران.
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به ابراهیم ادهم در ویکی‌گفتاورد موجود است.
این یک نوشتار خُرد پیرامون افراد است. با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.
[نهفتن]
ن • ب • و
تصوف
مفاهیم
احسان • نور • مقام • حال • منزل • یقین • فنا • بقاء • حقیقت • معرفت • نفس • سلوک • لطائف سته

جهان بینی • کشف • ماوراءالطبیعه • روانشناسی • تجلی • فلسفه
شیوه‌های عملی
ذکر • حضره • مراقبه • قوالی • سماع
فرقه‌ها
چشتیه • ملامتیان • مولویه • مریدیه • نقشبندیه • قادریه • رفاعیه • شاذلیه • سهروردیه • تیجانیه • فهرست فرقه‌های تصوف
قدما
اویس قرنی • حارث محاسبی • رابعه • ابراهیم ادهم • بایزید • جنید • شبلی • سری سقطی • ذوالنون • حلاج • ابوسعید ابوالخیر • ابوحمزه خراسانی • ابوعثمان حیری • ابوحفص حداد • ابوعثمان مغربی • احمد بن حرب • حبیب عجمی • محمد غزالی • خرقانی • احمد رفاعی • گیلانی • معین‌الدین • سهروردی • بختیار کاکی • بابافرید • ابن عربی • شمس تبریزی • مولوی • سعدی • ابراهیم خواص • عطار • محمود شبستری • نظام‌الدین اولیا • علی هجویری • نقشبند بخاری • امیرخسرو دهلوی • نصیرالدین چراغ دهلوی • صفی‌الدین اردبیلی • شاه نعمت‌الله ولی • اسماعیل قصری • نجم‌الدین کبری • جامی • شاه ولی‌الله • ابن عطاءالله • میر حیدر آملی • علی احمد کلیاری • احمد زروق • احمد یسوی • اشرف جهانگیر سمنانی • احمد فاروقی • بتائی • امام حداد • سلطان باهو • سچل سرمست • لال شهباز قلندر
معاصران تصوف
علی‌اکبر خانجانی • عبدالحکیم مراد • احمد علوی • ناظم قبرسی • هشام قبانی • نوح حم کلر • محمد مالکی • عبدالقادر صوفی • گوهرشاهی • عنایت خان • عظیمی • هلمینسکی • حائری • یعقوبی • بایراک • طاهر قادری • واگوان لی • ادریس شاه • دنیل موره
پژوهشگران
عقیلی • آلمکویست • بورکهارت • چیتیک • کربن • ارنست • فراگر • گنون • هیکسون • لیندبوم • نیکلسون • لینگز • نصر • شیمل • سلز • شوئون • لویزون
جستارها
هنر • تاریخ • موسیقی • شعر • آرامگاه‌های صوفیان • متون • تصوف در نیشابور
رده‌های صفحه: صوفیان اهالی بلخ درگذشتگان ۷۷۷ (میلادی)
از ویکی پدیا

قس
إبراهیم بن أدهم، أبو إسحاق، إبراهیم بن منصور بن زید بن جابر العجلی ویقال التمیمی[1]، أحد علماء أهل السنة والجماعة ومن أعلام التصوف السنی فی القرن الثانی الهجری[2] من أهل بلْخ.
محتویات [اعرض]
[عدل]قصة هدایته

کان من أبناء الملوک والمَیاسیر. خرج متصیداً، فأثار ثعلب واذا هو طلبه، هتف به هاتف من قربوس سرجه: "والله! ما لهذا خلقت!، ولا بهذا أمرت!". فنزل عن دابته، وصادف راعیاً لأبیه، فأخذ جبته فلبسها، وأعطاه ثیابه وقماشه وفرسه وترک طریقته، فی التزین بالدنیا، ورجع إلى طریقة أهل الزهد والورع. وخرج إلى مکة، وصحب بها سفیان الثوری، والُفضیل بن عِیاض. ودخل بلاد الشام، فکان یعمل فیها، ویأکل من عمل یده.
[عدل]أقواله

سئل إبراهیم بن أدهم لم لا تخالط الناس ؟ فقال : إن صحبت من هو دونی أذانی بجهله وإن صحبت من هو فوقی تکبر علی وان صحبت من هو مثل حسدنی ,فأشتغلت بمن لیس فی صحبته ملل ولا وصلة انقطاع ولا فی الأنس به وحشة
الفقر مخزون فی السماء، یعدل الشهادة عند الله، لا یعطیه إلا لمن أحبه.
على القلب ثلاثة أغطیة: الفرح، والحزن، والسرور. فإذا فرحت بالموجود فأنت حریص، الحریص محروم. وإذا حزنت على المفقود فأنت ساخط، والساخط معذب. وإذا سررت بالمدح فأنت معجب، والعجب یحبط العمل. ودلیل ذلک قول القرآن: لکیلا تأسوا على ما فاتکم ولا تفرحوا بما آتاکم)
قلة الحرص والطمع تورث الصدق والورع، وکثرة الحرص والطمع تکثر الهم والجزع
کان إبراهیم بن أدهم یمشی فی البصرة فاجتمع إلیه الناس فقالوا : ما بالنا ندعو فلا یستجاب لنا، والله تعالى یقول : ((وقال ربکم ادعون أستجب لکم))
فقال : یا أهل البصرة قد ماتت قلوبکم بعشرة أشیاء: عرفتم الله ولم تؤدوا حقه. قرأتم القرآن ولم تعملوا به. ادعیتم حب الرسول صلى الله علیه وسلم وترکتم سنته. ادعیتم عداوة الشیطان وأطعتموه. ادعیتم دخول الجنة ولم تعملوا لها. ادعیتم النجاة من النار ورمیتم فیها أنفسکم. قلتم الموت حق ولم تستعدوا له. اشتغلتم بعیوب الناس ولم تنشغلوا بعیوبکم. دفنتم الأموات ولم تعتبروا. أکلتم نعمة الله ولم تشکروه علیها
وکان یقول: (ما لنا نشکو فقرنا إلى مثلنا ولا نسأل کشفه من ربنا)
قال رجل لإبراهیم بن أدهم : إنی لا أقدر على قیام اللیل
فصف لی دواء؟!! فقال : لا تعصه بالنهار وهو یقیمک بین یدیه فی اللیل، فإن وقوفک بین یدیه فی اللیل من أعظم الشرف، والعاصی لا یستحق ذلک الشرف.
یقول إبراهیم بن أدهم : " إذا کنت باللیل نائما وبالنهار هائماً وفی المعاصی دائماً فکیف تُرضى من هو بأمورک قائماً ؟!
وقال : إنما یتم الورع بتسویة کل الخلق فی قلبک، والاشتغال عن عیوبهم بذنبک، وعلیک باللفظ الجمیل من قلب ذلیل لرب جلیل، فکر فی ذنبک وتب إلى ربک ینبت الورع فی قلبک واقطع الطمع إلا من ربک.
[عدل]سیرته

کان کثیر التفکر والصمت، بعیداً عن حب الدنیا، وما فیها من شهرة وجاه ومال، حریصاً على الجهاد فی سبیل الله لا یفتر عنه. وکان برغم زهده یدعو إلى العمل والجد فیه وإتقانه، لیکون کسباً حلالاً. ولذلک أعرض عن ثروة أبیه الواسعة، وعما کان یصیبه من غنائم الحرب وآثر العیش من کسب یده. وحصد ابرهیم فی المزارع عشرین دیناراً ودخل إلى أذنة، ومعه صاحب له. فأراد أن یحلق ویحتجم؛ فجاء إلى حجام، فحقره الحجام وصاحبه، وقال: ما فی الدنیا أحد أبغض إلی من هؤلاء! أما وجدوا غیری!" فقضى شغل غیرهما، وأعرض عنهما. ثم قال: "أی شیء تریدان" فقال ابرهیم: "أحتجم واحلق". ففعل به، وأما صاحبه فقال له: "لا أفعل ذلک!" لتهاونه بهما، ثم أعطاه إبراهیم الذی کان معه، فقال له صاحبه: "کیف ذاک!" فقال: "اسکت لئلا یحتقر فقیراً بعده وروى أنه کان یعمل فی الحصاد وحفظ البساتین وغیر ذلک، وینفق على من فی صحبته من الفقراء وکان یعمل نهاره، ویجتمعون لیلا إلى موضع، وهم صیام؛ وکان ابرهیم یبطئ فی رجوعه من عمله. فقالوا لیلة: "هلم نسبقه حتى لا یبطئ فی رجوعه من عمله" ففعلوا وناموا. فجاء إبراهیم، فظن انهم لم یجدوا طعاماً، فأصلحه لهم، فأنتبهوا وقد وضع شیبته فی النار، وینفخ بها، فقالوا له فی ذلک فقال: "ظننت إنکم نمتم جوعى لأجل العدم، فأصلحت لکم ذلک!". فقال بعضهم لبعض: "انظروا ما الذی عملنا، وما الذی یعاملنا به. وقدرکب مرة البحر، فقال علیهم، فلف رأسه فی عباءة ونام. فقیل له: "ما ترى ما نحن فیه من الشدة!" فقال: "لیس هذا شدة! الشدة الحاجة إلى الناس". ثم قال: "اللهم! أریتنا قدرتک، فأرنا لطفک". وقال معاویة بن حفص : إنما سمع إبراهیم بن أدهم عن منصور حدیثاً، فأخذ به فساد أهل زمانه قال : سمعت إبراهیم بن أدهم یقول : حدثنا منصور عن ربعی بن خراش قال : جاء رجل إلى النبی صلى الله علیه وسلم فقال : یا رسول الله دلنی على عمل یحبنی الله عز وجل به ویحبنى الناس قال : " إذا أردت أن یحبک الله فأبغض الدنیا وإذا أردت أن یحبک الناس فما کان عندک من فضولها فانبذه إلیهم " فساد أهل زمانه.
ولإبراهیم بن أدهم رأی فی محاربة الغلاء وارتفاع الأسعار فقد ذکروا له أن اللحم غلا ثمنه. فقال: أرخصوه. أی لا تشتروه فترخص أسعاره.
کان إبراهیم شدید الحنین إلى وطنه. فمن أقواله لأصحابه: عالجت العبادة فما وجدت شیئاً أشد علیَّ من نزاع النفس إلى الوطن. کما روی عنه قوله: «ما قاسیت، فیما ترکت، شیئاً أشد علی من مفارقة الأوطان».
[عدل]وفاته

توفی إبراهیم بن أدهم وهو مرابط مجاهد فی إحدى جزر البحر المتوسط، ولما شعر بدنو أجله قال لأصحابه: أوتروا لی قوسی. فأوتروه. فقبض على القوس ومات وهو قابض علیها یرید الرمی بها، وقیل إنه مات فی حملة بحریة على البیزنطیین، ودفن فی مدینة جبلة على الساحل السوری، وأصبح قبره مزاراً، وجاء فی معجم البلدان أنه مات بحصن سوقین ببلاد الروم.[3] أقیم فی موضع وفاته مسجد سمی جامع السلطان إبراهیم وهو أهم مساجد جبلة الیوم.
[عدل]مصادر

^ وفیات الأعیان، لابن خلکان، 1/31-32
^ طبقات الصوفیة، تألیف: أبو عبد الرحمن السلمی، ص35، دار الکتب العلمیة، ط2003.
^ الموسوعة العربیة تاریخ الوصول 11 تموز 2010.
[عدل]مراجع أخرى

المجموع شرح المهذب.
أحکام القرآن لابن العربی.
التلخیص الکبیر.
البحر الرائق شرح کنز الدقائق.
نصب الرایة فی تخریج أحادیث الهدایة.
المغنی.
فتح القدیر.
الفروع.
الآداب الشرعیة والمنح المرعیة.
غذاء الألباب فی شرح منظومة الآداب.
رد المحتار على الدر المختار.
حلیة الأولیاء.
الرسالة القشیریة.
طبقات الصوفیة، أبو عبد الرحمن السلمی.
الطبقات الکبرى، الشعرانی.
[أظهر] ع · ن · تأعلام التصوف
تصنیفات: أعلام التصوفنیسابوریینوفیات 161 هـوفیات 778

قس
Ibrahim ibn Adham (إبراهیم بن أدهم; c. 718 – c. 782 / AH c. 100– c. 165[1]) is one of the most prominent of the early ascetic Sufi saints.
The story of his conversion is one of the most celebrated in Sufi legend, as that of a prince renouncing his throne and choosing asceticism closely echoing the legend of Gautama Buddha.[2] Sufi tradition ascribes to Ibrahim countless acts of righteousness, and his humble lifestyle, which contrasted sharply with his early life as the king of Balkh (itself an earlier center of Buddhism). As recounted by Abu Nu'aym, Ibrahim emphasized the importance of stillness and meditation for asceticism. Rumi extensively described the legend of Ibrahim in his Masnavi. The most famous of Ibrahim's students is Shaqiq al-Balkhi (d. 810).
Contents [show]
[edit]Life



Ibráhím Adham sitting beneath a tree and receiving three angels bearing gifts.
According to Muslim tradition, Ibrahim's family was from Kufa but he was born in Balkh. While some writers traced his lineage back to Umar, the most famous family tree of his Sufi ancestors, most authors trace it to 'Abdullah, the brother of Ja'far al-Sadiq, and son of Muhammad al-Baqir, the grandson of Husayn ibn Ali.
Accounts of Ibrahim's life are recorded by medieval authors such as Ibn Asakir and Bukhari.
Ibrahim was born into the Arab community of Balkh as the king of the area in around 730 C.E, but he abandoned the throne to become an ascetic. He received a warning from God, through Khidr who appeared to him twice, and, abdicated his throne to take up the ascetic life in Syria. Having migrated in around 750 C.E, he chose to live the rest of his life in a semi-nomadic lifestyle, often travelling as far south as Ghazzah. Ibrahim abhorred begging and worked tirelessly for his livelihood, often grinding corn or tending orchards. In addition, he is also said to have engaged in military operations on the border with Byzantium, and his untimely death is supposed to have occurred on one of his naval expeditions.[3]
His earliest spiritual master was a Christian monk named Simeon.[4]
Ibrahim later recounted later his dialog with Simeon in his writings:[dubious – discuss]
I visited him in his cell, and said to him, "Father Simeon, how long hast thou been here?" "For seventy years", he answered. "What is thy food?" I asked. "O Hanifite", he countered, "what hast caused thee to ask this?" "I wanted to know", I replied. Then he said. "Every night one chickpea." I said, "What stirs thee in thy heart so that this pea suffices thee?" He answered, "They come to me one day in every year and adorn my cell and process about it, so doing me reverence; and whenever my spirit wearies of worship, I remind it of that hour, and endure the labors of a year for the sake of an hour. Do thou, O Hanifite, endure the labor of a year for the glory of eternity."[5]
As is often with the graves of saints, numerous locations have been placed as the burial place of Ibrahim ibn Adham. Ibn Asakir stated that Ebrahim was buried on a Byzantine island,[6] while other sources state his tomb is in Tyre, in Baghdad, in the "city of the prophet Lot",[7] in the "cave of Jeremiah" in Jerusalem and, finally, on the Syrian coast.
[edit]Historicity and literary reception

The medieval narratives of the life of Ibrahim are semi-historical. Ibrahim may have been a historical Sufi of the 8th century, whose legend was embellished in later accounts. The Persian Memorial of the Saints by Attar,[8] for example, remains one of the richest sources on Ebrahim's conversion and early life as the king of Balkh. It was through the Persian memorials that literature on Ibrahim passed into the legendary literature of India and Indonesia, where further unhistorical embellishments were added.
One of the main features of non-Arabic literature on Ibrahim is the feature of full-length biographies on the figure, as opposed to anecdotes centering around the main incidents in his life. Moreover, many of the non-Arabic accounts on Ebrahim's life preceded with a short account of the life of his father, Adham. One of the most famous of these biographies was written by Rumi, which was adapted[by whom?] into Arabic form.[citation needed] Other such biographies were written in Urdu and Malay, which laid the basis for short biographies in Javanese and Sundanese.
[edit]See also

Wikisource has original text related to this article:
Abou Ben Adhem
Fudhail Bin Iyadh
Huzaifah Al-Mar’ashi
Sultan Ibrahim Ibn Adham Mosque
Beit Hanina
[edit]References

^ Richard Nelson Frye, The Cambridge History of Iran: The period from the Arab invasion to the Saljuqs , CUP, 1975, p. 450.
^ Muslim Saints and Mystics, Attar, trans. A.J. Arberry intro. on Ebrahim ibn Adham; Encyclopedia of Islam, Ibrahim ibn Adham
^ Abu Nu'aym, vii, 388
^ Islam and the Perennial Philosophy, F. Schoun, ind. Ibrahim ibn Adham, Suhail Academy co.
^ Concise Encyclopedia of Islam, C. Glasse, Ibrahim ibn Adham, pg. 178
^ Ibn Asakir, Tarikh kabir, Damascus, ii, 1330, 167-96
^ Encyclopedia of Islam, Vol. III, pg. 985
^ Muslim Saints and Mystics, Attar, trans. Arberry, Ebrahim ibn Adham
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)

Submit ratings
Categories: Sufi saints8th-century deaths
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ابراهیم ادهم . [ اِ م ِ اَ هََ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن ادهم بن منصوربن زید بلخی . نام یکی از اکابر زُهّادنیمه ٔ اول قرن دوم هجری است ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.