۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
تبریک . [ ت َ ] (ع مص ) فروخفتن شتر. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || در غذا و بر غذا دعا کردن بب...
تبریک . [ ت َ ب َ ی َ ] (اِ) نظامی در اقبالنامه در عنوان «افسانه ٔ خراسانی و فریب دادن خلیفه » گوید: خراسانیی چست ببغداد شد، چون کارش سست ش...
تبریک . [ ت َ ] (اِخ ) نام عیدی است یهود را و سپس عرابا، باشد به دو روز. رجوع به التفهیم بیرونی چ همایی ص 245 شود.
تبریک . [ت َب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مزرج است که در بخش حومه ٔ شهرستان قوچان و به بیست هزارگزی شمال خاوری قوچان و بیست هزارگزی خاور ...
تبریک: بیان زبانی یا نوشتاری با به کار گیری ابزارهای متعارف برای نشان دادن خشنودی، علاقه و احترام به یک رویداد شاد در زندگی کسی هر چند بیان کننده نقشی...
تبریک گفتن . [ ت َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) دعای برکت ومیمنت عرضه کردن و مبارکباد گفتن . (ناظم الاطباء).